عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

دارو گیاهی یاشیمیایی؟؟؟

سلام خانوم خوشگل من حدود دو هفته قبل شما یکدفعه تب کردی.حدوددوروز تمام.بخاطر روزای تعطیل دکتر نبود.صبح شنبه بردیمت دکترکه طبق معمول تجویزهای همیشگی شربت سرفه و مسکن برات نسخه شد باضافه چاشنی آنتی بیوتیک.شماهم فوق العاده بددارویی.دوروز به زور داروهاتو بهت دادم. ولی دیدم حالت بهترنمیشه که هیچ بدترهم میشی.دوباره تب کردی و حالت تهوع بهش اضافه شد.دیگه شدم دست به دامن داروهای طب سنتی خودمون.البته اوناروهم به زور میخوردی اما چاره ای نبود.بااون وضع عفونت بینی هات اگرمجدددکتررفته بودیم پنی سیلین روحتماباید نوش جان میکردی.خداروشکرسه روزه عفونتت برطرف شد و از تب و حالت تهوع هم خبری نبود.اشتهاتم به غذا برگشت. این چندمین باربودکه شماباطب سنتی درمان م...
4 بهمن 1393

فرشته ها دست میزنن....

سلام خانوم طلا بعضی وقتا نشستم یا مشغول انجام کار یادرسم میای ددستمومیکشی وپاهاتو میزنی زمین که یعنی پاشو فرشته ها بخون...   فرشته ها دست میزنن ... دست دست دست فرشته ها پا میکوبن... پا پا پا فرشته ها میچرخن ... چرخ چرخ چرخ فرشته ها میخندن ... ها ها ها   وباهربندش دست میزنی پامیکوبی میچرخی میخندی وماروهم مجبور میکنی همراهیت کنیم... دوست دارم لواشک کوچولوی من... ...
1 بهمن 1393

بازی های جدید

سلام عسل شیرینم دیشب برقا قطع شد وما یه چراغ نفتی کوچولو داریم که به دادمون رسید.شما هم که اولین بار بود چنین موقعیتی رو تجربه میکردی خیلی خوشت میومد.منم از فرصت استفاده کردم و با سایه دستام روی دیوار شکلای مختلف درست میکردم و شماهم بلافاصله تقلید میکردی و دستاتو تکون میدادی و به سایه اش نگاه میکردی.   اینم عکسات توی تاریکی  امروزم با رخت آویزت برات خونه درست کردم وبا اسباب بازیهات حسابی مشغول شدی همیشه خوش باشی گلم   ...
1 بهمن 1393

عفیفه بانو و مهمونی

سلام گل دخترمادر دو_ سه روزی میشه که برای دستشویی رفتن خطا نداشتی و به موقع خبرمیکردی . دوشبم هست که به موقع بیدارم میکنی که ببرمت . دوبارهم بدون پوشک رفتیم مهمونی و خداروشکر روسفیدم کردی.البته خودم خیلی استرس داشتم اما به هوشت ایمان دارم گلبهار من امیدوارم همه توی این پروژه براحتی موفق  بشن وشماهم  همینطور باقی بمونی دوست دارم لواشک کوچولوی من  
26 دی 1393

چادرنماز جدید عفیفه

سلام دخترنمازخون من امروز داشتم نماز میخوندم شماهم حوله تو ازروی رخت آویز برداشتی پوشیدی و کنارم مشغول نمازخوندن شدی.فدای رکوع و سجده رفتنات     قبول باشه عزیز من     ...
25 دی 1393

آثارهنری جدید نقاش باشی

سلام عسل شیرینم چندروزیه  که مدادرنگی هاتو کنار گذاشتی و باخودکار آثار هنری خلق میکنی خوشگل من. دیگه کاراز کتاب و دفتر و دیوار گذشته و به خالکوبی روی دست و پا رسیده.اینم نمونه آثار هنری شما زیباجون     اینم جزوه خاله که روش خلاقیت به خرج دادی بهت میگم چی کشیدی؟ میگی کاکا قربونت برم که عاشق بچه هایی     موفق باشی شیرین زبونم ...   ...
25 دی 1393

امان از دل مادر

سلام دختر نازمن این روزا صدای زنگ میاد میدوی طرف زنگ میگی  بابا صدای در خونه میاد میگی  بابا کتابای بابایی رو برمیداری میگی بابا هرکس بپرسه اینو کی برات خریده میگی بابا .... ......... ............. امروز داشتم به دوست بابایی فکر میکردم که چندروز پیش فوت کردن به خانومش...... به پسر دو سال و نیمه اش...... به اینکه وقتی توی خونه راه میره میگه بابا مادرش چیکار باید بکنه.... چطور باید بهش بگه بابا دیگه نمیاد..... وقتی میره سراغ کتابای باباش..... وقتی میره سراغ وسایل باباش..... وقتی میره توی اتاق باباش...... وااااااااااااای خدایا..... چه کنه این مادر...... امان از دل مادر ....... ____________________...
24 دی 1393

لالایی

سلام عسل شیرینم بانو کوچولوی خونه گاهی دلش میخواد مثل وقتی نی نی بود  براش لالایی بخونم و روی پام تکونش بدم یا راه ببرمش تا بخوابه . همون موقع که تازه پا توی دنیا گذاشته بودی یه لالایی برات ساخته بودم برات میخوندم و شما هم ناز میخوابیدی. دوست دارم متنش روبرات بنویسم که برات بمونه.شاید یه روزی همین رو برای بچه هات بخونی زیبای من  ************ لالا لالا گل نازم توهستی محرم رازم لالا لالا گل شب بو بخواب ای دختر مه رو لالا لالا گل مریم نشینه روچشت شبنم لالا لالا گل نرگس نبینم درد تو هرگز لالا لالا گل پسته نکن گریه میشی خسته لالا لالا گل بادوم توآغوشم بخواب آروم ***************** لالا لالا گل زیبا بخو...
22 دی 1393

کمال الملک کوچولوی ما

سلام دخترهنرمندمن مدتیه میخوام ازهنرمندیهات بنویسم و چیزایی که علاقه داری فرصت نشده. اتفاقی افتاد که باعث شد برات بنویسم. از نظر خصوصیات اخلاقی گاهی مثل خودمی گاهی مثل بابایی . مثلا علاقه شدیدت به کتاب داستان مثل خودمه . همینطور نقاشی . هرروز چند ساعتی روبه نقاشی کردن میگذرونی. گاهی هم از بقیه میخوای برات نقاشی کنن .دوست دارم توی زمینه هنری مثل باباجون باسلیقه و باحوصله باشی و توی کتاب خوندن مثل خودم عاشق .  حالا بریم سراصل مطلب چندماهی میشه که کارنقاشی روشروع کردی و چندین کتاب جزء تلفات هنرمندی شما بوده .اول خط میکشیدی . کم کم خط خطی میکردی. بعد خطوط هفتی_هشتی . والان دایره هم به خط خطی ها اضافه شده . همه میگن نسبت به سنت خیلی ...
22 دی 1393