عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

عيدفطر

سلام كودك نازم امروز ٨مرداد مصادف بادوم ماه شوال چند روز قبل تولد باباجون بودوبابايي هم مارو بردن ارگ جديد و حسابي بهمون خوش گذشت ديروز هم عيد سعيد فطربود و صبح رفتيم نماز عيد.شماهم مثل دختراي خيلي خوب  مرتب و منظم تاآخرنماز نشستي.اما وقتي باباجون شروع كرردن به خطبه خوندن بناگذاشتي به نق نق كه بري بغل بابايي.واسه همين ماهم اومديم خونه. اما امروز : پارسال مثل امروز يعني دوم شوال ساعت هشت و ده دقيقه شب شما به دنيا اومدي و زندگي مارو پراز شادي كردي. يعني سال قبل اين ساعتا آخرين لحظه هاي باهم بودنمون بود.مااز هم جدا ميشديم تابه هم برسيم .... واقعا حس شيريني بود كه تامادرنباشي دركش نميكني... خيلي زود بزرگ شدي فندق ناز من.... من...
8 مرداد 1393

خاطرات جامانده ...

سلام فرشته کوچولوی من وسلام به دوستان همیشه همراهم که این مدت غیبت احوال پرس ما بودن . از همه تون ممنونم واقعا زمان زودتر از اونی که فکرشو بکنیم میگذره و شما چند روز دیگه یکساله میشی توی این یک ماه شما یاد گرفتی بدون کمک بایستی . ابراز علاقه میکنی و وقتی بهت میگم عفیفه خانم نی نی بوس لبای کوچولوتو غنچه میکنی  و میچسبونی به لپ عروسکت یا هر کسی که میخوای ببوسیش و اون موقعه که من میخوام درسته قورتت بدم .وقتی نماز میخونم مهرم رو برمیداری میبوسی و بعد میذاری جلوت و پیشونیتو میچسبونی به مهر و این طوری نماز میخونی  فدات شم . کلمه ی دن دن ؛ به به و نه رو یاد گرفتی و اونا رو به جا استفاده میکنی .مثلا غذا که برات میارم با یه ...
3 مرداد 1393

سومين مرواريد

سلام طلا خانم امروزدوشنبه ١٦تير داريم راهي كرمان ميشيم . ديروز سومين دندون قشنگت هم دراومد عزيزم دعاكن همه چيز خوب پيش بره. شايد تايه مدت نتونم برات مطلب بذارم.اما سرفرصت تمام خاطرات و عكساتو واست ميذارم ميبوسمت هستي من
16 تير 1393

دومين مرواريد

سلام دلبر طلا شكرخدا دومين مرواريدقشنگت هم به تاريخ پنج شنبه  ٩تير٩٣مصادف با پنجمين روز از ماه مبارك جونه زد . اين چند روزه حسابي درگيريم.بابايي هم بسلامتي اومدن.كارامون شكر خدا تقريبا تموم شده و تا آخر هفته اسباب كشي ميكنيم دختر مهربونم از اينكه اين مد ت توي اسباب كشي دخترخوبي بودي و نهايت همكاري رو بامن داشتي ازت ممنونم .همين كه توي خونه شلوغ پراز كارتون كه آزادي رو نسبتا ازت گرفته و بود و نميتونستي راحت بازي كني اما طاقت آوردي و مهم تر از همه برخلاف تصور من كاري به كارتون ها نداشتي بزرگترين كار رو انجام دادي بخاطر بودنت ازت ممنونم هميشه برام بمون ستاره جونم...  
14 تير 1393

پیشواز ماه مهمانی

سلام آبنبات من امروز 7 تیر و آخرین روز از ماه معظم شعبانه . از فردا ماه مبارک رمضان شروع میشه . یه ماه پربرکت که دست و پای شیطان توی غل و زنجیره و ما همگی مهمان سفره خدای بزرگیم . البته همیشه سر سفره پروردگارمون هستیم اما این بار طور دیگه و به صورت ویژه . اما امسال هم مثل سال گذشته من نمیتونم روزه بگیرم . اما انشاالله خدا به ما هم بخاطر شما که پاک و معصومین یه نگاه ویژه داشته باشه . ام ا هفت تیر یاد آور حادثه تلخ شهادت بزرگان انقلابیمون شهید بهشتی و 72 تن از یارانشونه . انشاالله بتونیم رهرو راه این بزرگان و قدردان زحماتشون باشیم . (خلاصه حادثه رو توی ادامه مطلب برات میذارم) اما این چند روز حسابی درگیر جمع کردن مابقی...
7 تير 1393

جمع کردن اسباب و تولد بهار

سلام غنچه من امروز اول تیر 93 ساعت 12 شب گذشته و باوجود خستگی زیادی که داشتم اما نتونستم این خبر خوب رو به موقع برات ننویسم امروز از صبح عزیز جون و خاله جون و زندایی جون اومدن کمک که اسباب هامونو جمع کنیم و آماده بشیم واسه اسباب کشی . روز سخت و پر مشغله ای بود . اما شکر خدا بیشتر اسباب ها جمع شد . البته زندایی جون بنده خدا بیشتر کارها رو کردن. چون شما و فاطمه دست و پای من و خاله جون رو بسته بودین و ما عملا کار خاصی نمیتونستیم انجام بدیم . دست عزیز جون و زندایی جون درد نکنه. اما خبر خوب تولد دختر دایی جون بابایی بهار خانوم بود که امشب توی بیمارستانی که شما به دنیا اومدی به دنیا اومد و تابستون همه مونو بهاری کرد . دل توی د...
2 تير 1393

رفتن بابایی

سلام دلبر کوچولو امروز 28 خرداد بازم بابایی رفتن و ما تنها موندیم باید تند تند اسبابا رو جمع کنم . چیزی تا ماه مبارک نمونده . انشاالله این دفعه بابایی خونه رو روبراه میکنن واسه ماه مبارک اسباب میبریم . امروز صبح رفتیم خرید . این سبد رو هم واسه لباسا خریدم که شد اسباب بازی شما بانمک من کلی ذوق کردی . باهات دکی بازی میکردم . شماهم غش خنده میشدی انشاالله همیشه بخندی ...       ...
29 خرداد 1393

شیرین کاری

سلام زیبا خانوم این چندتا عکست رو میذارم واست که بدونی چقدر بلابودی ماست خیلی دوست داری . اینجا هم داری سطل ماست رو سر میکشی اینم خانم متخصص !!! دوست دارم فرشته ی زمینی ...   ...
29 خرداد 1393

میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه

سلام نازگل من این مطالب رو با تاخیر برات میذارم . چون هم اینترنت مشکل پیدا کرده بود وهم یه سفر کوچولو به کاشمر داشتیم . خیلی ناگهانی چمدون بستیم و با پدر جون اینا راهی کاشمر شدیم . آخه ایام برات بود و میخواستن برن سرخاک . راستش زیاد بهم خوش نگذشت اما در کل خوب بود . شما هم دختر خوش مسافرتی هستی . روز اول که رفتیم زیارت اهل قبور و امام زاده سید حمزه علیه السلام و سید مدرس . روز دوم که شب میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه بود عصر رفتیم خونه خاله جون بابایی . مسجد محله شون جشن بود . قبل از جشن شما و سجاد رو بردیم پارک روبروی مسجد . بعد هم رفتیم نماز جماعت و جشن . بعد از اون شام خوردیم و با خاله اینا رفتیم مزا...
29 خرداد 1393