عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

وای مادرم.....

مادرکه باشی قطره ای از اقیانوس مصیبتها را بهتر درک میکنی. آنگاه که نیمه شب فرزندت بیدار میشود و مادرراادرکنارش نمی یابد و فریاد میزند و تو را طلب میکند. وپدرش که اورادرآغوش میگیرد بلکه آرام شود. ولی دلبندت همچنان فریاد میزند و تورامیخواهد... هراسان به سمتش میروی. و چون جگرگوشه ات را به آغوش میکشی و قلبش را به قلبت و صورتش را به صورتت میچسبانی ، آرام میگیرد.چشمانش را روی هم میگذارد و به خواب شیرین فرومیرود . دلت میگیرد و آرام میگویی امان از دل حیدر... چه کرد بادردانه های فاطمه... ویا هنگامی که با کسی شوخی میکنی . در عالم رفاقت . و فرزندت باخشم نگاهی به اومی اندازد و با اشک و فریاد میخواهد که مادرم را آزار مده... میدوی.اشکهایش را میگیر...
9 اسفند 1393

خونه تکونی

سلام عسل بانو امروز بعدازچندروزطوفان  وبارون هوا آفتابی بود.شماهم خداروشکر پات کاملا خوب شده بود و لنگان لنگان نبودی.صبح خاله اسما دوست همیشه همراهمون اومد و ما رسما خونه تکونی مونو شروع کردیم. امروز خداروشکر قالی هامونو شستیم . بقیه کارهاهم کم کم ان شاءالله.شماهم توی کالسکه ات توی آفتاب نشسته بودی و نظارت میکردی. کار شست وشووکه تموم شد اومدیم نشستیم کیک و شیرینی روز عید دیروز رو که دوستای گلم زحمت کشیده بودن آورده بودن روخوردیم. شماهم حسابی استقبال کردی. اینم قیافه خوشمزه ات   روزای اول واکسنت مجبور شدم برات ننو درست کنم که بتونی بخوابی قربون پات برم که خیلی درد میکرد   سخت ترین زمان وقتی بود که میخواستی ب...
6 اسفند 1393

میلاد عقیله العرب

میلاد حضرت زینب سلام الله علیها برهمه جهانیان مبارک بانو زینبی باش و زینبی بمان مهربان چون زینب صبور چون زینب عفیفه چون زینب خواهری چون زینب ودر یک کلام پیرو زینب باش در صورت و سیرت..... ...
5 اسفند 1393

وروجکانه

سلام شکرپنیرمن هرروز که میگذره کارای جدید یاد میگیری . مثلا : ازوقتی توی مهد بازی ماگلیم ماسنبلیم یاد گرفتی هرموقع شبانه روزکه باشه فرقی نمیکنه. بلند میشی دستاتوکنارگوشات  میذاری و به طرفین خم میشی ازماهم  میخوای که باهات همکاری کنیم. مثلا آخرشب توی تاریکی خونه عزیز جون من و مامان گلمو بلند کردی باهات بازی  کنیم ماگلیم ماسنبلیم مابچه های بلبلیم بازمیشیم بسته میشیم«اینجاکه میرسه دستاتو بازوبسته میکنی» اگه به ماآب نرسه اینجوری میشیم اونجوری میشیم اگه به ما نورنرسه اینجوری میشیم اونجوری میشیم  «اینجاکه میرسه دستاتومیبری کنای گوشت به طرفین خم میشی» پرپرمیشیم میریزیم زمین«اینجاهم ...
4 اسفند 1393

تاب تاب.....

سلام غنچه قشنگم الان که دارم این مطلب رو مینویسم ساعت20:40 وشماخیلی آروم خوابیدی اولین باره توی این مدت اینقدر آروم و بی حرکت بودی.  ساعت هشت بهت استامینوفن دادم. شیر خوردی . دیدم حوصله ات سررفته گفتم بریم تاب تاب؟ اومدی بغلم. بردمت روی تابت . نشستی. همینطوری که تابت میدادم کم کم گیج شدی. بالش برات گذاشتم و شروع کردم برات یه شعر فی البداهه خوندن. نمیدونم چی شد. شاید وزن درست و حسابی نداشته باشه اما بار معناییش برام مهم تر بود از وزن   تاب تاب عباسی اسم گلمو نندازی خداجون مهربون از لیست صاحب زمون میخوام که باشه دختر کنیز و یار و یاور برای صاحب زمون تومسجد جمکرون میخوام که باشه خدا وقت ظهور آقا مدافع...
3 اسفند 1393

آخرین واکسن

سلام عسلک من امروز با چندروز تاخیر واکسن هیجده ماهگی تو زدیم خییییییلی گریه کردی و اذیت شدی بعدش خوابیدی. چند ساعتی خوب بودی اما کم کم دردت شروع شد و الان اصلا نمیتونی راه بری دعامیکنم هرچی زودتر حالت خوب بشه و بشی همون دختر پرجنب و جوش سابق   دوست دارم
3 اسفند 1393

خورشید پشت ابر... بالاتراز ابرها

سلام خورشید کوچولو خونه ما وقتی هوا ابریه هرکسی یه برخوردی میکنه.یه برخورد متفاوت   یه عده میگن همینکه هوا روشنه خوبه دیگه حالا خورشید پشت ابر باشه یانه. اینها درکشون از خورشید به همین اندازه  است.   یه عده دیگه هم دست به دعا برمیدارن که خدایا خورشید از پشت ابر بیرون بیاد تا محصولاتمون به بار بشینه و ثمر بده. اینها خورشید رو بخاطر منافع خودشون میخوان   اما یه عده هستن که منتظر نمیمونن ابرها کناربرن تا خورشید رو ببینن . بال میگیرن و از ابرها فراتر میرن که از خورشید بهره مند بشن. اینها خورشید رو بخاطر خودش میخوان نه برای منافعشون اینها حکایت ما با خورشید پشت ابر غیبتمونه گلم یه عده میگن همینکه امام زمان عج...
3 اسفند 1393

سوغاتی های بانو

سلام گل دختری من الوعده وفا اینم عکس سوغاتی های خوشگلی که باباجون برات آوردن اینم لباسات   سعی می‌کنم با تک تکشون ازت عکس بگیرم اینم کفشای کوچولوی نازت اینم کیف که خیلی علاقه داری حالا اسباب بازیهات البته یه قطارم هست که هنوز بازش نکردیم بازی فکری و کتاب آموزش زبان انگلیسی باکلی لوازم تحریر و بازی فکری  مبارکت باشه گل من ایناروبرات گذاشتم که درآینده که دیدی بدونی چقدربابایی مهربونن و دوست دارن ...
2 اسفند 1393