زیارت قبول
سلام ماه زمینی من شام شهادت حضرت زینب سلام الله علیها همه با هم رفتیم حرم .جای همگی خالی یه زیارت دلچسب کردیم . شما بی نهایت به حرم علاقه داری . تا نزدیک 12.30 شب حرم بودیم . شما هم حسابی بهت خوش گذشت . هرکی میدیدت با اون مقنعه خوشگلت صورتتو میبوسید . یه خانمی هم میگفت دعا کنین دختری که توی راه دارم مثل دختر شما ناز باشه . فدای زیباییهات بشم من . خلاصه اومدیم خونه . شما هم خوابیدی . روز بعد مهمونای پدر جون رفتن . ظهر رفتیم خونه عزیز جون . اونجا شما عینک عمه جون رو زدی . مااااااااااه شدی دورت بگردم اما زود عینک رو برمیداشتی . آخه همه چی رو از پشت عینک اینطوری میدیدی قربون چشای نازت تا شب کارها مونو انجام میدا...
نویسنده :
مامان عفیفه
22:51