عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

تولد مامان

سلام غنچه ی نازمن امروز 14 خرداد رحلت امام خمینی (ره) .این روز رو به همه دوستداران این رهبر بزرگوار تسلیت میگم . اما امرو تولد مامان هم هست . اما طبق هرسال بدون جشن کادو گرفتم و باباجون امسال سنگ تموم گذاشتن و یه کارت هدیه به مبلغ 400000تومان به من دادن که واقعا دستشون درد نکنه . البته ظهر عمو جون و زن عمو رو ناهار دعوت کردیم اونا هم یه جعبه شکلات واسمون آوردن که خیلی شرمندمون کردن . اما دیروز میلاد امام سجاد علیه السلام بود . ما به این امام عزیز طور دیگه ای افتخار میکنیم چون مادر بزرگوار ایشون بی بی شهربانو ایرانی بودند . دیروز تولد حانیه جون بود . ما هم رفتیم تولد . البته یه تولد بی سر و صدا چون شب رحلت ا...
14 خرداد 1393

یک افتخار بزرگ

سلام نازنین من شرمنده که یه خورده با تاخیر این مطلب رو برات میذارم . خیلی گرفتار بودم سی و یکمین دوره مسابقات بین المللی قرآن هم به پایان رسید و باز هم رتبه نخست رشته قرائت و حفظ از آن جوونای بااستعداد ایرانی شد . متن اصلی خبر رو از سایت گرفتم که اینجا میذارم مرحله فینال سی و یکمین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران روز گذشته، ۱۱ خردادماه با رقابت شش فینالیست در رشته قرائت و پنج فینالیست در رشته حفظ برگزار شد که با پایان یافتن این رقابت‌ها، رتبه نخست در هر رشته از آن نمایندگان جمهوری اسلامی ایران شد. «جعفر فردی» قاری بین‌المللی قرآن کریم و نفر دوم مسابقات قرآن مالزی، پس از ۱۲ سا...
14 خرداد 1393

پایان جشن ها

سلام عزیزک دلم امروز13 خردادو5 شعبان . اعیاد شعبانیه رو به همه دوستای گلم تبریک میگم اما دیشب آخرین شب جشن های پدر جون بود . جمعیتی بی سابقه اومده بودن . خونه دو تاهمسایه هم مملو از جمعیت شده بود . اما شب های قبل هم دست کمی از شب آخر نداشت . شما هم توی جشن با ذوق وشوق دست میزدی و بعضیا ازت عکس میگرفتن . اما دیشب آخرش حسابی خوابت گرفته بود و گریه میکردی . منم هر کاری میکردم آروم نمیشدی . تا اینکه بالاخره ساعت یک و نیم که مهمونا رفتن اومدیم خونه شما خوبیدی و تا الانکه ساعت 10.36دقیقه است همچنان خوابی . اینم چند تا عکس از شبای جشن . البته با اعمال شاقه ازت عکس گرفتم این مال شب دوم . فدای دست زدنت نفسم شب سوم باح...
13 خرداد 1393

حلول شعبان

سلام نازگل مادر ماه رجب رفت و متاسفانه نتونستم توشه ای برای خودم از این ماه بزرگ بردارم . نتونستم ندای این الرجبیون رو پاسخ بدم . امروز اول شعبان و ماه شادی اهل بیت علیهم السلامه . به همه عزیزان تبریک میگم .سه شب اعیاد شعبانیه رو پدر جون جشن دارن . بعدش هم کم کم باید اسباب جمع کنیم برای جابجایی . وقتی یادم میاد که باید از امام رضا علیه السلام دور باشیم دلم بی نهایت میگیره . اما چاره ای نیست فدات شم . انشاالله که ماه شعبان خوبی داشته باشیم . میبوسمتون قند عسلم ...     ...
9 خرداد 1393

یک اتفاق مبارک

سلام گل دختر مامان این روزها توی کشور عزیزمون یه اتفاق خیلی مبارک داره رقم میخوره و اون هم برگزاری سی و یکمین دوره مسابقات حفظ و قرائت قرآنه . وقتی مسابقات رو میبینم از اینکه کشورمون همیشه توی این مسابقات اوله به خودم ؛ کشورم و جوونای خوب قرآنیش افتخار میکنم . امیدوارم امسال هم مثل دو سال گذشته ایران توی هر دو رشته اول باشه . انشاالله اسامی برگزیده ها رو برات میذارم تا شما هم به این کشور و جوونای قرآنی بااستعدادش افتخار کنی گلم . ( تصاویر مسابقات امسال فعلا موجود نیست . توی پست بعدی میذارم ) سال گذشته یه همچین روزایی من در حال چیدن سیسمونی شما بودم . توی دلم میگفتم اگر پسر باشی انشاالله یه روزی توی این مسابقات میبینمت . اما...
7 خرداد 1393

شهادت امام کاظم علیه السلام

سلام قند عسل امروز4 اردیبهشت 25رجب شهادت امام کاظم علیه السلام این روز رو به همه شیعیان جهان و فرزند بزرگوارشون امام رضا علیه السلام تسلیت عرض میکنم انشاالله همچین روزی کاظمین باشیم میبوسمت شیرینم ... ...
7 خرداد 1393

عید مبعث

سلام نفس مادر یه خورده با تاخیر اومدیم . اما ... دیروز عید مبعث بود . عید همگی مبارک رفتیم خونه دوستمون . اونجا کلی با کوثر و ریحانه بازی کردی . چند شب قبلش رفتیم بازار . واسه عید مبعث برات یه لباس سفید خوشگل با حلقه هوش خریدیم که خیلی دوست داری . مبارکت باشه زندگی من این حلقه هوش که خییییییییییلی دوستشون داری اینم لباست . البته از دیروز دائم زبونت رو با لثه هات فشار میدی . توی تمام عکس هایی که ازت گرفتیم زبونت بیرون بود. عاشق این ژست قشنگتم فدات شم آقاجون و عزیز جون هم از کربلا اومدن . رفتیم دیدنشون . اما هنوز سوغاتی هامونو نگرفتیم بابایی هم امروز رفتن و ما بازهم بر...
7 خرداد 1393

عقیقه عفیفه

سلام عسلک نازم اومدیم با کلی خاطره از سفر اما قبل از سفر : روز یکشنبه صبح رفتیم خونه عزیز جون . آخه آقاجون و عزیز جون قرار بود برن کربلا . ماهم از صبح رفتیم اونجا . خاله جون هم با فاطمه ریزه اومدن . این عکسها رو هم توی حیاط عزیز جون ازت گرفتم . فدای این ژست قشنگت قربون این خنده قشنگت شیرینم شب عمو جون اومدن دنبالمون رفتیم خونه . روز بعدش رفتیم خونه خانم حسینی . آخه نوه شون به دنیا اومده . اسمش آراد جونه . وقتی برگشتیم آماده شدیم و بعد ناهار راه افتادیم سمت کاشمر . بین راه یه جایی پدر جون وایسادن که استراحت کنن . شما هم با گل ها حسابی سرگرم بودی . یه خار کوچولو دست نازتو برید . اما فدای صبر...
3 خرداد 1393

سفر به کاشمر

سلام نازنین مامان الان که این مطلب رو میذارم سه شنبه 30اردیبهشت 93 و ماداریم با پدر جون و عزیز جون و عمه میریم کاشمر که انشاالله عقیقه ات کنیم .البته گوسفند رو که بکشیم میمونه واسه دیگ جشنای پدر جون شب میلاد امام سجاد علیه السلام . شاید چند روز به اینترنت دسترسی نداشته باشم . برگشتیم انشاالله عکس ها و خاطراتت رو میذارم راستی عزیز جون و آقا جون دیروز رفتن کربلا . انشاالله سرفرصت خاطرات خونه عزیز جون رو هم برات میذارم . میبوسمت نازنینم ...
3 خرداد 1393