عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

یکسالگیت مبارک

سلام نازنینم پاره ی تنم جگر گوشه ام چشم روی هم گذاشتم یک ساله شدی نازم تولدت مبارک اینم تبریک نی نی وبلاگ به شما اینم عکس شما توی لیست متولدین امروز انشاالله بریم مشهد برات تولد میگیریم فرداانشاالله راهی قم میشیم دعا کن امتحانامو خوب بدم سر فرصت مطلب تولدت رو برات مینویسم ماه زمینی ... ...
19 مرداد 1393

عکس عای جامانده

سلام نازنینم اومدم با کلی عکس این قبل اومدنمون توی حرم اینجاهم خوردی زمین و جیگر من کباب شد ... بمیرم الهی اینجاهم با محمد جون رفتین پشت مبل بازی میکردین آخرین زیارت ... عاشقانه با نازنین ... کوچولوی دندون خرگوشی شب قدر روز قدس جانم فدای رهبر اینم نماز خوندنت اینم خرابکاری هات !!!!! وااااااااییییییی !!!! چه کردی بانووووو !!!!! اینم کتاب من !!! آخ جون بازی اینم بازی جدیدت همیشه بخندی گل من میبوسمت ...   ...
19 مرداد 1393

واكسن يكسالگي

سلام شيرين زبون من امروز ١٦مردادصبح با بابايي و خاله اسما دوست من رفتيم واكسنت رو زديم وخيال من راحت شد. انشاالله دوشنبه بعدازظهربليط داريم براي قم. بعد ازامتحانات من يعني ٢٥مرداد راهي مشهد ميشيم به اميدخدا. خداكنه اذيت نشي گل شقايقم ميبوسمت ...
16 مرداد 1393

عيدفطر

سلام كودك نازم امروز ٨مرداد مصادف بادوم ماه شوال چند روز قبل تولد باباجون بودوبابايي هم مارو بردن ارگ جديد و حسابي بهمون خوش گذشت ديروز هم عيد سعيد فطربود و صبح رفتيم نماز عيد.شماهم مثل دختراي خيلي خوب  مرتب و منظم تاآخرنماز نشستي.اما وقتي باباجون شروع كرردن به خطبه خوندن بناگذاشتي به نق نق كه بري بغل بابايي.واسه همين ماهم اومديم خونه. اما امروز : پارسال مثل امروز يعني دوم شوال ساعت هشت و ده دقيقه شب شما به دنيا اومدي و زندگي مارو پراز شادي كردي. يعني سال قبل اين ساعتا آخرين لحظه هاي باهم بودنمون بود.مااز هم جدا ميشديم تابه هم برسيم .... واقعا حس شيريني بود كه تامادرنباشي دركش نميكني... خيلي زود بزرگ شدي فندق ناز من.... من...
8 مرداد 1393

خاطرات جامانده ...

سلام فرشته کوچولوی من وسلام به دوستان همیشه همراهم که این مدت غیبت احوال پرس ما بودن . از همه تون ممنونم واقعا زمان زودتر از اونی که فکرشو بکنیم میگذره و شما چند روز دیگه یکساله میشی توی این یک ماه شما یاد گرفتی بدون کمک بایستی . ابراز علاقه میکنی و وقتی بهت میگم عفیفه خانم نی نی بوس لبای کوچولوتو غنچه میکنی  و میچسبونی به لپ عروسکت یا هر کسی که میخوای ببوسیش و اون موقعه که من میخوام درسته قورتت بدم .وقتی نماز میخونم مهرم رو برمیداری میبوسی و بعد میذاری جلوت و پیشونیتو میچسبونی به مهر و این طوری نماز میخونی  فدات شم . کلمه ی دن دن ؛ به به و نه رو یاد گرفتی و اونا رو به جا استفاده میکنی .مثلا غذا که برات میارم با یه ...
3 مرداد 1393
1