عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

این روزها که گذشت

سلام مه جبینم.چند روزیه که حس نوشتن نداشتم..اما چندتا عکس بودکه گفتم برات بذارم. اول ازهمه که 23 ماه ذیقعده روز زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام بود وشماهم توی تلویزیون حرم رو میدیدی و دائم بهانه میگرفتی که ببرینم حرم.ماهم شب زیارتی رفتیم بم.عصر بابایی کلاس داشتن.ماروگذاشتن حرم امام زاده عباسعلی.شماکه توی راه خوابیده بودی تا چشماتو بازکردی وحرم دیدی کلی ذوق کردی وخوشحال شدی.مهربرداشتی میگفتی اذون گفتن نماز بخونم.بعدهم کلی دور ضریح چرخیدی و بوسیدیش و خلاصه حسابی کیف کردی بعدهم بردمت پارک روبروی حرم که بازی کنی.کلی تاب خوردی و توی چمن دویدی وخوش گذروندی بعدهم بابایی اومدن دنبالمون. رفتیم بازار برای گل دخترمون کفش خریدیم .بع...
29 شهريور 1394

روزهای فراق

آقای خوبم،سلام  سلامی از راهی دور بادلی نزدیک  این ماه،ماه شماست واین روزها ،روزشماکه ارادتمندان و عاشقان وجودتان برای عرض ارادت به حضورتان بشتابند و لبان عطشناکشان را به جرعه ای محبت سیراب کنند.  اینجاساعت به وقت عاشقیست.اینجاست که نه هرم گرمای ظهر تابستان و نه سوز سرمای سحرگاه زمستان،توان آن رادارند که عاشقان ودلدادگان رااززیارت آستان ملک پاسبانتان مانع شوند  و چه میگذرد بر دل این دورافتاده ازحریم عاشقیت ارباب...  چه میتوانم کرد...  جزحسرت...  آنگاه که عکس گنبد زیبایتان رامیبینم و ناخودآگاه دست ادب برسینه میایستم و زمزمه میکنم اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی...  وگونه هایم که ...
19 شهريور 1394

پابوس ارباب عشق 5

سلام دخمل بانوی من سفرمشهدمون جز زیارت گردش هم داشت.هرچند نتونستم مثل دفعه های قبل هرروز بریم حرم اما خوب بود خداروشکر. گردش هم زشک،پارک ملت،پارک خیام،پارک وکیل آباد،طرقبه،آبشار باخرز،زاوه و..... اما عکسای خوشمل بانو اول عکسای زیارت خانوم گل اینم لباسی که واسه روزدختر برات خریدیم اول باهاشون رفتیم حرم متبرک بشن عااااااشق این عکساتم دخملی آماده برای حرم رفتن هرچند بخاطر گرمای هوا مجبور میشدم وسطای زیارت در بیارم ازسرت امااگر از قبل سرت نبودن ورودی حرم میرسیدیم سریع میپوشیدی  آخرین زیارت دوشب مونده بود به میلاد *********** اما اماکن تفریحی روستای هزارچشمه زشک و آب و هوای کم نظیرش ...
14 شهريور 1394

ماه رضوی

سلام دخترطلای مامان ماه ذیقعده بخاطر مناسبتهایی که داره واونامربوط به امام رضا علیه السلام میشه به ماه رضوی شهرت پیداکرده.به همین بهانه دوتا کلیپ مربوط به این ارباب مهربون که خودم خیلی دوستشون دارم رومیذارم هم به یادگار هم برای دوستای گلم حال وهوای صحن ارباب روکردین بیاد ماهم باشین ******** اولیش مداحی مداح محبوب کشورمون حاج محمود کریمی این متن شعر ***** حال و هوای پنجره فولاد دارم از کودکی این صحنه را در یاد دارم شیرینی یاد تو در زیر زبان است از بس برای تو به دل فرهاد دارم از صحن های مختلف قابش نمودم تصویر گنبد را به هر ابعاد دارم با هشت من دلبسته ام بر نمره ی بیست گرچه ارادت بر همه اعداد دارم باشد که من یک گوشه ی صحنت ...
12 شهريور 1394

فرشته ای ازجنس عشق...ازجنس نور

(به بهانه روز دختر البته باتاخیر) دخترکم زیبای زندگیم توآمدی و من در کمال نا باوری مادر شدم نامی که خداوند مرالایق آن دانست وسبب آن تو بودی تمام لحظاتی که در بطن من نفس میکشیدی تمام ثانیه هایی که با من رشد میکردی را بخاطر دارم که چقدر شیرین بود.... و خشنودیم از اینکه مادر کودکی میشوم ازجنس خودم... ولحظه ای را که در آغوشم آرام گرفتی با چشمانی زیبا ونگاهی معصوم شیره جانم را به کامت ریختم  عفیفه نامیدیم تورا که عفیف بمانی چون نامت ودر مقابل دیدگانم قد کشیدی... وحالا که دوسال است رحمت و مودت را به کلبه ما آورده ای من به تو افتخار میکنم.... به تمام حرکات زیبا و عاقلانه ات... به گاهی که مقنعه و چادر به سر د...
9 شهريور 1394

پابوس ارباب عشق 4

اما آخرین و مهم ترین مناسبت میلاد ارباب عشق بود که ما نتونستیم مشهد باشیم وتوی هوای بهشتی شهر عشق تنفس کنیم.دوشب به میلادآخرین زیارتمون رو رفتیم وشماهم انگشتر کفشدوزکی تو توی حرم گم کردی که فدای سرت عسلم.روز بعدشم جمع کردیم ورفتیم سمت زاوه خونه دوستمون که دو-سه روزی موندگارشدیم.شماهم حسابی با علیرضا بازی میکردی و اولین بار تنها با بابایی و علیرضا رفتی مسجد و شکرخدا اذیت نکرده بودی.شب میلادهم خونه خاله مراسم بود.البته فقط شام اونجا بود وبرنامه سخنرانی و مداحی مسجد بود که ما بخاطر کارها نشد بریم.روز بعدشم همگی رفتیم سمت باخرز دیدار دوتا از دوستای قدیمی که تازه اسباب کشی کرده بودن.ظهر هم دعوت امام جمعه محترم بودیم آبشار نزدیک باخرز.شماهم کلی با...
8 شهريور 1394

پابوس ارباب عشق 3

دومین مناسبت میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختربود.وماچقددددددرررررر خوشبختیم که چنین نعمتی داریم عصربا بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت گردش.رفتیم خونه خاله (دوست خانوادگیمون) .خاله هم زحمت کشیدن یه ساندویچ مرغ عالی درست کردن و رفتیم پارک.اونجا شما حسابی با آبجی و بابا و عمو بازی کردی و من و خاله رفتیم بازار نزدیک پارک و فرصتی شد که برای تولد بابایی با تاخیر کادو بگیریم.شب هم خونه خاله موندیم.خیلی دوست داشتم صبح بریم حرم عرض تبریک به ارباب اما متاسفانه یه ویروس خیلی ناجور نمیدونم از کجا اومده بود توی وجود بنده و من اون روز تا شب فقط دراز کشیده بودم و زحمت نگهداری از شما رو خاله و آبجیا و بابای مهربون کشیدن.چند روزی افتان و خیزان بودم ...
8 شهريور 1394

پابوس ارباب عشق 2

اولین مناسبتی که پیش روی مابود و من هم امتحانام تموم شده بود وباخیال راحت میشد باهم باشیم شهادت امام صادق علیه السلام بود.صبح شهادت باعمه ها وعزیز رفتیم خونه حانیه جون تاباهم بریم مسجد کناریشون روضه.بعد نماز رفتیم وخداروشکر خیلی مراسم خوبی بودو شماهم باحانیه وبچه ها خوب سرگرم بودی و بازی میکردی.بعدهم یه ناهار عالی مهمون سفره اهلبیت بودیم وشماهم حسابی گوشت نوش جان کردی.بعدهم اومدیم خونه شب شما باعزیز رفتی خونه عمه ومارفتیم کارمونو انجام دادیم.شماهم اذیت نکرده بودی ومن ازاین بابت خیلی خوشحال بودم.
8 شهريور 1394

پابوس ارباب عشق1

سلام دلبرطلا حدود یکماه مشهد بودیم ونمیشد بیام وبت رو به روز کنم.دوهفته اولش که درگیر امتحانام بودم وشماهم فوق العاده همکاری کردی وخیلی عجیب بدون هیچ بهونه گیری پیش عزیز جونی وزندایی ها میموندی ومن باخیال راحت میرفتم امتحان.هرچندبعدش این دوربودنت روجبران کردی اما خداخیلی کمکمون کرد.بعدهم بابایی اومدن وبازدرگیرکار یه بنده خدایی  شدیم که اینجا جای گفتنش نیست.اما در کل خوب بود وبا تمام درگیری هایی که داشتیم سعی کردیم به شماخوش بگذره وحسابی بیرون ببریمت.این مدت هم کلی مناسبت بود که باتمام وجود سعی میکردم خوش باشی.یکی یکی برات مطالبش رومیذارم و سرفرصت هم عکساش.امیدوارم این شش ماه خوب و زود بگذره و باز اسفند بیاد تا بریم مشهد.... ...
8 شهريور 1394
1