عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

کد بانوی خونه

سلام به خانم کوچولوی خونه. فدات بشم که همه از خانومیت تعریف میکنن . خیلی کمک حال من توی خونه هستی و خوابوندن خواهرجون رو خیلی خوب یاد گرفتی. بسیار مهربون و خوش اخلاقی و البته گاهی با داداشی یه دعوای لفظی میکنین . از این روزا بگم ، داریم با هم درس کار میکنیم . روزای زوج ،دو سه تا از دوستات میان ، تو حیاط باهم قرآن و املا و ریاضی کار میکنیم. خداروشکر با علاقه و پشتکار پیش میریم . دیروز هم که مصادف با میلاد امام هادی علیه السلام بود ، یه کیک پختم براتون و جشن میلادو غدیر رو پیشاپیش گرفتیم . یه هدیه کوچیک هم براتون تدارک دیدیم که همگی تون خوشحال و راضی بودین. و اما بریم سراغ عکس به دلایلی مجبور شدیم موهای قشن...
17 مرداد 1399

سفر مشهد و روز دختر

سلام به دختر ناز و خانوم طلای خودم بالاخره امام رضا علیه السلام طلبیدن و ما راهی مشهد شدیم. سر راه رفتیم نیشابور یه سری به خاله بابایی زدیم . شب جمعه رو اونجا موندیم وصبح جمعه رفتیم سمت مشهد. از لحظه ای که رسیدیم ، شما و داداشی فقط میگفتین بریم حرم ، بریم حرم. چند بار هم بغض کردین و نزدیک بود اشکاتون سرازیر بشه. شنبه صبح ساعت هفت و نیم بیدارتون کردم . با ذوق بیدار شدین ، آماده شدیم و رفتیم حرم. من که واقعا دل توی دلم نبود. حس میکردم دارم پرواز میکنم. شما ها هم همین بود حال و روزتون. خلاصه یه زیارت کردیم و برگشتیم. دوشنبه هم مجدد رفتیم حرم . این بار صحن گوهرشاد نشستیم. وااااای که واقعا قطعه ای از بهشته سه شنبه...
7 تير 1399

پایان کلاس اول

سلام به دختر خوش اخلاق خودم دیروز۱۷ خرداد رفتی امتحان املا و ریاضی دادی و رسما از کلاس اول دبستان،فارغ التحصیل شدی. الهی دورت بگردم خط و نقاشیت عالیه استعداد ریاضیت هم عالی یه روز دست خط قشنگت رو میذارم به یادگار بمونه برای داداشی و خواهر جون کتاب داستان میخونی. کاردستی درست میکنی عروسک انگشتی نمدی درست میکنی. مودب و مرتب ، و حسابی کمک حال مامانی‌ این کاردستی رو برای تولد من درست کردی فدای اون دستای هنرمندت بشم من ان شاالله عاقبت بخیر و خوشبخت بشی گل نازم دوست دارم ...
18 خرداد 1399

دلتنگی برای حرم

سلام دختر نازم مدتیه بخاطر کرونا اماکن مذهبی بسته ان. اواسط ماه مبارک بود که تلویزیون حرم نشون میداد. منم نشسته بودم روی مبل و اشکام بی اختیار میریخت. شما هم جلوی تلویزیون بودی. یکدفعه علی اومد گفت مامان آبجی جون داره گریه میکنه. منم صدات زدم گفتم عفیفه جان ، تا برگشتی دیدم صورتت خیسه اشکه . دیگه شروع کردی بلند بلند گریه کردن . هق هق میزدی و میگفتی چرا نمیریم حرم. قلبم انگار ایست کرده بود . بغلت کردم و گفتم هنوز درب حرم باز نشده عزیزم .  این جریان گذشت تا شب بیست و سوم ماه مبارک. رفتیم برای مراسم احیا. موقع قرآن به سر نشستی جلوی من با دوستت دوتایی قرآن سر گرفتین . وقتی رسید به قسمت الهی بعلی بن موسی ، و روض...
6 خرداد 1399

تولد قمری گل دخترم

سلام به دختر ناز خودم. سال تحصیلی هم رو به اتمامه و متاسفانه امسال مدرسه رفتن شما هم داستانی بود برای خودش. امیدوارم این کمبود جبران بشه. خداروشکر توی درسات مشکلی نداری و همه رو خوب بلدی ، اما بازم سر کلاس رفتن و تثبیت اطلاعات ، خیلی کمک میکنه اما از خودت بگم ، دختر خوب و مودب البته گاهی بهانه گیری میکنی . روابطت با علی خیلی خوبه و همیشه باهاش کنار میای . شریفه هم که انگار عروسک خاله بازی شده . اینقدر دوستت داره و دوسش داری که برام عجیبه . الانم که با سواد شدی و کتاب میخونی. هوا تقریبا گرم شده و بساط بازی های تابستونی به راه . ماه مبارک ، توی حیاط آشپزی میکردیم برای نذری، روز بعد دیگ رو آب کردین و کلی آب بازی . ...
6 خرداد 1399

سال ۱۳۹۹

سلام دختر قشنگم. خانوم کوچولوی خونه سال ۹۸ تموم شد و سال جدید شروع شده. از پنج اسفند مدارس بخاطر کرونا تعطیل شده و درس ها رو مجازی میخونی . هرچند خیلی فایده نداره ولی شکر خدا یاد میگیری. این روزا خیلی بیشتر میفهمم دختر داشتن چه نعمتیه . واقعا کمک حالم هستی و شریفه رو نگه میداری من به کارام میرسم. شریفه هم خیلی دوست داره و تو بغلت آرومه نقاشی و خطت کلی پیشرفت کرده و عالی شدی. درساتم خداروشکر خوبه. خودمم باهات ریاضی و املا تمرین میکنم‌. این روزا هم یکسره خونه ایم. چند باری مهمون برامون اومده. اما همه جا تعطیله. حتی درب اماکن متبرکه هم بسته است‌ . نماز جماعت و جمعه هم تعطیله . و این بزرگترین و بدترین بلایی بود که ...
4 فروردين 1399

انتخابات دوم اسفند

سلام دختر عزیزم دومین مرتبه است که همرام اومدی پای صندوق رای انتخابات مجلس با ذوق و شوق صبح دوتایی همرام اومدین. انگشتاتونم رنگی کردین. مهم تر از همه اینکه برگه رای منو شما نوشتی با اون خط قشنگت. قربون بشم که باسواد شدی. ان شاالله همیشه در انجام وظایف شرعیت ، مقید باشی و به موقع در صحنه حاضر بشی. ...
2 اسفند 1398

مشهد و شهربازی معارفی

سلام به عزیز دلم. این مطلب ، جامونده که الان برات میذارم. این ترم هم امتحانام بسلامتی تموم شد و شما خیلی بهتر از قبل باهام همکاری میکردی و پیش عزیز جونی و زندایی جان و خاله جون میموندی. شب آخر هم دایی جون زحمت کشیدن بردنتون شهربازی معارفی. شماهم رفتی دشمن شناسی و بقول خودت ترامپ رو زدی کشتی. خلاصه که حسابی خوش گذروندین. دوبار هم حرم بردمتون البته با اعمال شاقه. سه تا بچه قد و نیم قد، تک و تنها البته بسیار لذت بخش بود ان شاالله همیشه در شناخت دشمن انسی و جنی ، شناخت فتنه های زمانه و یاری ولی فقیه زمانت ، هشیار و توانا باشی. ...
29 بهمن 1398

۲۲بهمن

سلام به دختر مهربونم ماشاءالله خانوم شدی و باسواد تمام کارای شخصیتو خودت انجام میدی و خواهر جونم میخوابونی تا من کارامو بکنم و ازاین کار لذت میبری. درساتم خودت انجام میدی فقط قرآن رو خودم باهات کار میکنم. علاقه شدیدی هم به ریاضی داری مثل خودم. خداروشکر که با درسات و مشق نوشتنت مشکلی نداشتم تا الان ان شاالله سر فرصت نمونه دست خطت رو میذارم. اما عکسای بچه داری کردن بانو کوچولو و اما مهم ترین رویداد این روزها راهپیمایی ۲۲ بهمن همیشه سربلند و موفق باشی گلم. دختر که داری از نعمتای الهی چیزی کم نداری خدایا ممنونم ...
29 بهمن 1398