عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

گردش پاییزی

سلام دلبر کوچولوی مامان چندروز قبل، با داداش اومدیم پیشت.برگشتنی علی رو برده بودم پارک، برگ بازی کرده بود. وقتی فهمیدی گفتی بدون من؟ منم دیدم دوست داری، روز یکشنبه،ساعتای چهار بعدازظهر، آماده شدیم که بریم برای ژاکتت دکمه بگیریم. اتفاقا سرراه مامان کوثر رو دیدیم ، زحمت کشیدن با ماشین بردنمون خرازی. برگشتنی، ما مغازه پیاده شدیم که براتون خوراکی بگیریم و بعد بریم مسجد. پارک هم کنار مسجده دیدم هنوز تا اذان بیست دقیقه ای فرصت داریم، بردمتون پارک بشرطی که سمت تاب و سرسره نرید و فقط توی برگها باشین. قبول کردین و رفتیم. و چه رفتنی.... اینقدر بهتون خوش گذشته بود که دلتون نمیخواست بیاین بیرون. اینم چندتا عکس از تفریح پ...
29 آبان 1397

فیلشاه

سلام دختر نازم خانوم طلای من دو سه روزی هست اومدیم مشهد.طبق قولی که بهت داده بودم،امروز صبح رفتیم سینما هویزه و فیلشاه رو دیدیم. (عاااااااااااالی بود.واقعا بی نظیر بود.من که خیلی لذت بردم.خوبه که حمایت کنیم تا ازاین دست پویانمایی ها بیشتر ساخته بشه.دست سازنده هاش درد نکنه.اجرشون با رسول الله <ص>) خیلی خوب بود.وشما و داداشی هم که اولین بار بود توی سینما کارتون میدیدین،خیلی براتون جالب بود. ان شاءالله بازم بسازن و ما بریم سینما همینجا از دوست گلم،معصومه جون و گل پسرش علی آقا که زحمت خرید بلیت و همراهی با ما رو داشتن،با وجود هوای سرد امروز،تشکر میکنم.
28 فروردين 1397

برف بازی

سلام گل من مشهد که بودیم برف اومد اما نه به اندازه ای بشه برف بازی کرد.توی راه برگشت شما و داداشی دوست داشتین برین برف بازی،کنار جاده توی آفتاب،یه جایی که برفاش تمیز بود باباجون نگه داشتن و رفتین برف بازی.کلی هم بهتون خوش گذشت فداتون بشم هرچند،رسیدیم خونه علی سرماخوردگیش گرفت،اما ان شاالله زود خوب میشه تابرف بعدی و برف بازی بعدی...
16 بهمن 1396