عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

یه شب خیلی سخت ...

1392/11/3 22:31
نویسنده : مامان عفیفه
464 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هستی من

4روزه که شدی بردیمت کنترل . وزن کم کردی . شدی 2400 . دکتر برگه داد واسه تست زردی . بردیمت اما ایکاش هیچوقت نمیبردیمت . گفت باید دستگاه ببرین . 30 ساعت باید زیر نور باشه . راضی نبودم اما مجبور شدم . دستگاه گرفتیم اومدیم خونه . خاله جون و زندایی اومده بودن . عزیز جون هم که اونجا بودن . آقای ثبوتی هم با خانواده اومدن دیدنمون . ظهر که شد دستگاه رو گذاشتیم . شما باید لخت با یه چشم بند و یه پوشک زیر دستگاه میبودی . (الهی بمیرم )وقتی اون زیر میدیدمت دلم میخواست بترکه . بی اختیار گریه میکردم . اون شب جشن تکلیف عمه جون بود اما ما نتونستیم بریم . همه اومدن دیدنمون اما شما زیر دستگاه بودی . اون شب تا صبح گریه کردی . 9 ساعت بیشتر زیر دستگاه دووم نیاوردی که عزیز جون گفتن : گناه داره . بچه اینقدر گریه کرده خدایی نکرده از بین میره . خودمم داغون بودم بس که گریه کرده بودم و زیر دستگاه لالاییت کرده بودم . دیگه لباس تنت کردم . توی بغل عزیز جون راحت خوابیدی . منم از خستگی بیهوش شدم . اون شب بابا جون شب کار بودن . صبح که اومدن گفتم بریم دستگاه رو پس بدیم . اگر بمیرم دیگه نمیذارمش اون زیر . بچم آب شد بس گریه کرد دیشب .

عصر رفتیم دستگاه رو پس دادیم . چند روز بعد بردیمت پیش یه متخصص طب سنتی گفت اصلا نیاز به دارو نداره . فقط تند تند بهش شیر بدین و چند تا چیزی هم به خودم گفت بخورم . شکر خدا خوب شدی . اما اون شب به اندازه چند ماه برام گذشت .

هرچند خاطره خوبی نبود اما یه دونه عکسشو واست میذارم .

عفیفه زیردستگاه

الهی هیچوقت مریض نشی عزیز دلم ...

تجربه ی من در ادامه ی مطلب

توی دوران زردی دخترم چیزهایی که رعایت کردم و شکر خدا خیلی مفید بود : خوردن روزی سه استکان آب سیب طبیعی و سه لیوان عرق کاسنی و شاهتره. یک مشت گل ختمی توی یک لیوان عرق کاسنی بمدت 5 دقیقه بعد صاف میکردم و در طول روز کم کم میخوردم . روغن زیتون میخوردم و از تمام گرمی جات و چیزهای زرد مثل هویچ ؛ زرد چوبه ٰ؛ زعفران و ... پرهیز میکردم . در کل هرچیزی که خنکی بود میخوردم و از گرمیجات پرهیز میکردم بدون دارو و نور شکر خدا دخترم درمان شد .

پسندها (1)

نظرات (0)