عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

یه مهمونی قشنگ

1393/11/25 1:37
نویسنده : مامان عفیفه
306 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیرین زبون من

روز23بهمن صبح همگی رفتیم حرم.بعدش خونه خانم انوری دعوت بودیم که از همراهی هامون جداشدیم و رفتیم سمت خونه این رفیق به تمام معنا شفیق ودلسوز من. اگر فرصتی پیش بیاد از ویژگی‌های بارز این استاد بزرگوارم برات می نویسم.

خلاصه بگم برات که شما اینجا فوق‌العاده آروم و راحتی و هرکار دلت میخواد انجام میدی.اون روز هم هرچی بهت میگفتم پاشو آماده ات کنم بریم صورتتوبرمیگردوندی  میگفتی : نییم . یاوقتی میگفتم من برم سرتو تکون میدادی و باهام بای بای میکردی. اینطوری بود که بااصرار ایشون و لجبازی شما زحمت ناهارمون افتاد گردن ایشون . شماهم به شکل عجیبی غذاخوردی . بجز انواع آجیل و میوه و مخلفاتی که قبلا باخاله مهربونت نوش جان کرده بودی. اون روز حسابی سرگرم بودی و خوش گذروندی و کلی هم دلبری کردی. جالب ترین کارت تلویزیون نگاه کردنت بود بااین ژست قشنگ که میخواستیم دوتایی بخوریمت

همیشه خوش باشی گلم...

 

پسندها (3)

نظرات (3)

ارمغان بهشت
26 بهمن 93 0:01
عزیزممممممم
مامان گلشن
26 بهمن 93 12:33
ای جونم .حتما به جای من هم بوسش کن از نوع آبدار..
مامان عفیفه
پاسخ
چشم خاله مهربون
مامان زهرا
2 اسفند 93 16:09
ماشاءالله لاحول ولا قوة الا بالله