کارهای ناتمام
سلام گل دخمل من
این روزها حسابی درگیر نظافت و خونه تکونی شدیم.بابایی پرمشغله شماهم که حسابی گرفتار.به همین دلیل
دوستام به کمک این مادرگرفتار میرسن که کارها تموم بشه
شب شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ساعت پنج عصر بابایی اومدن ناهار!!!!!!نوش جان کردن و گفتن ساعت شش جلسه دارم.ماهم ازخداخواسته جلوتراز مردخونه راهی شدیم.جلسه خیلی خوبی بود اما شماسه بارمنو به بهانه دستشویی رفتن از مجلس بلند کردی.اما خداروشکر دخترخوبی بودی.بعدهم رفتیم خرید و ازاونجا به دستور ملکه کوچک مبنی براینکه ماامااااااان إه إه با عجله خودمونو به خونه کاکا رسوندیم. بعدازشام که میخواستیم برگردیم سردردعجیبی سراغ بنده اومدکه کارمارو به درمانگاه و آمپول کشوند.شماهم این مدت پیش کاکا وخاله بودی.وقتی برگشتیم یه پمادچشمی برداشته بودی ودست وپای خودت وکاکا رو چرب کرده بودی.مجبورشدیم شب بمونیم.صبح هم بابایی رفتن جلسه وکاراشونو انجام دادن و بعدناهار راهی همایش رفسنجان شدن.ماهم رفتیم خونه وبا دو دوست وفادار مشغول خونه تکونی شدیم.
اما بانو به روایت تصویر
این که نیازی به توضیح نداره.کاملا مشخصه مشغول چه کاری هستی
اینجاهم با بازی فکریهات بازی میکنی
خیلی دوسشون داری
موفق باشی پرفسور کوچولو