بازم مهمون آخ جوووون
سلام گل یاس من
چندروز قبل دوست باباجون با خانومشون ازمشهد مهمون ماشدن و کلی ماروخوشحال کردن . خوبی زندگی توی شهر دور اینه که زود به زود مهمون میاد و اونم نه چند ساعته چند روزه.
خلاصه دو سه روزی که پیش مابودن خیلی بهمون خوش گذشت. ارگ جدید ، باغ و سدنسا رفتیم باهاشون و شماهم کلی باهاشون صمیمی شدی و بازی میکردی.
روز اول رفتیم ارگ جدید. شماهم حسابی تاب و سرسره بازی کردی .جالب بود که کاملا مستقل ازپله بالا میرفتی و سر میخوردی. گاهی هم میخواستی از سرسره برعکس بری بالا که میگفتم نه . سریع میگفتی پله پله و میدودی سمت پله ها. بعد هم لب حوض آب بازی که البته عکساش توی گوشی باباجونه بعدا برات میذارم . اما چندتا عکس از نمای آلاچیق های ارگ جدید
وروز دوم باغ که حسابی بارون اومد و خیسمون کرد
روز سوم هم رفتیم سد . البته هواگرم بود و چون اولین تجربه گردش ماتوی این هوا بود حواسم نبود لباس آستین بلند تنت کنم دستات سوخته بود
اما حسابی آب بازی کردی
همیشه خوش باشی عسلی من....