سفر به یزد
سلام شیرین بیان من
چند روز بعد ازاینکه ازکاشمربرگشتیم یه رو صبح باباجون گفتن : بایدبرم یزد . شما هم میاین ؟ ماهم باعجله آماده شدیم و راه افتادیم . شب رو کاشمر خونه عمه جون خوابیدیم و صبح راه افتادیم سمت یزد . نزدیک یزد که رسیدیم زنگ زدیم به دخترعمه که ماداریم میایم یزد .اونجا فهمیدیم یزد داره برف میباره . خیلی برامون عجیب بود . آخه برف اومدن توی یزد کم سابقه بود . نزدیک تر که رسیدیم کولاک بود و جاده اصلا دیدنداشت . کم کم هم زمین ها یخ زده و .... به خرانق که رسیدیم جاده بسته ود و مجبور شدیم همونجا توی ماشین بخوابیم .شب سردی بود . دعا میکردم شما سرما نخوری . اما شکرخدا بخیر گذشت . صبح جاده باز شد و رفتیم یزد . اما به خاطر برف شدید نتونستیم بریم شهری که مورد نظر باباجون بود رو ببینیم . دوشب موندیم و بعدش برگشتیم مشهد .
امیدوارم سفرهای خوب زیاد باهم بریم ...
دوست دارم عروسک کوچولو ...