عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

آرزوی عفیفه

1397/2/23 18:32
نویسنده : مامان عفیفه
364 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم

امروز ظهر گفتم بیا توی بغلم باهم بخوابیم.

بعدش شروع کردم برات قصه خودمو تعریف کردم که کوچیک بودم و.مامانمو خیلی دوست داشتم و بعدش بزرگ شدم ،ازدواج کردم،و رفتم توی یه خونه دیگه زندگی کردم،بعدش مامان شدم و یه دختر دارم.یهو دیدم زدی زیر گریه.گفتم چی شده؟گفتی من دوست ندارم از شما جدا بشم.میخوام همین خونه کناری شما زندگی کنم

الهی فدای دل مهربونت

بعدشم گفتی آدم نباید آرزوهاشو به کسی بگه؟گفتم به مامان میتونی بگی.گفتی آرزوی من اینه که برم توی بالن با مامان و بابا و داداشم

الانم اومدی میگی دارین چی مینویسین؟میگم توی وبلاگ شما مینویسم.میگی خاطره قدیمی یا جدید؟میگم جدید.میگی پس آرزومم بنویسین که عفیفه دوست داره بره توی بالن با مامان و بابا و داداشش

دورت بگردم خانوم طلایی

پسندها (7)

نظرات (4)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
23 اردیبهشت 97 19:05
انشالله همه ارزوهاش براورده بشه.
مامان پسملامامان پسملا
24 اردیبهشت 97 9:35
بوس
هستی مامیهستی مامی
1 خرداد 97 2:21
محبتبغلخوشبحال مامانت با دختر مهربونش
بابا و مامانبابا و مامان
7 خرداد 97 6:42
💖💖💖سلام