پایان سال و نوروز
سلام عزیز دل مامان.دختر پنج و نیم ساله من،دیگه برای خودت خانوم شدی و کلی کمکم میکنی.
سال نود هشت هم شروع شد، در کنار شما و باباجون و داداش.
سال تحویل ، رفتیم امامزاده. البته شما و داداش کلا خواب بودین.
اول فروردین هم ظهر برامون مهمون اومد. زهرا جون، دوستت با خانواده.
البته صبح یک فروردین هوا گرم و عالی بود، رفتیم کلی بذر سبزی کاشتیم و با داداشی خاک بازی کردین.
سبزه عدس هم که از مهد داده بودن به باغچه منتقل کردیم.
روزهای اخر سال نود هفت رو هم مشهد بودیم و کلی خوش گذشت.حرم و شهر بازی معارفی.
حالا بریم سراغ عکس و خاطرات
این عکس ها رو پروما ازتون گرفتم.تا بابایی کارشون رو تموم کنن، رفتیم پروما دور زدن.
شهر بازی معارفی حرم، و بازهم صخره نوردی
البته بازیافت ومزرعه شادی هم رفتین با داداشی
روز شنبه اخر سال هم توی مهد، جشن سال نو داشتین.
اینم انتقال سبزه به باغچه
اینم هفت سین امسالمون
نظم مطالب یه مقدار بهم ریخته شد، اما مهم ثبتش بود گل نازم.
هزاران بهار زنده باشی بهار زندگی ما
دوستت داریم