مهمان
سلام نازگل من
چند روزه از تهران واسه پدر جون مهمون اومده . یه شب باهم رفتیم حرم . شما هم یه دختر خوب و آروم بودی . یه پسر کوچولو دارن اسمش محمد رضاست . اصلا باهم نمیسازین .یعنی محمد رضا تا میبینه شما به طرفش میری فرار میکنه . آخه دوست نداره چشاشو در بیاری !!!! واسه همین مجبور شدم تک تک ازتون عکس بگیرم
اینم محمد رضا و باباجونش
اینم شما و پدر جون
شبش دوستشون هم اومدن . اونا یه پسر ده ساله دارن که اسمش مانی جونه. عوضش شما حسابی باهاش رفیقی و از بغلش پایین نمیای
اگر از این به بعد مطالبت عکس نداشت تقصیر من نیست . آخه اینقدر بلا شدی که نمیذاری ازت عکس بگیرم . مثل این عکس !!!
دیروز بردمت کنترل . گفت کم رشد کردی . آخه این ماه دائم سرما خورده بودی شیرین زبونم. ضمن اینکه کم میخوابی و دائم در حال جنب و جوشی . دندوناتم خیلی اذیتت میکنه گل مادر . خدا کنه زودتر در بیاد و راحت بشیم . باید خیلی بیشتر از قبل بهت برسم که تا دوهفته دیگه کمبود وزنت جبران شه قربونت بشم .
الهی همیشه سالم باشی فدات شم