داستان دوم : بی بی شهربانو
سلام گلبرگ دلم
توی مطالب قبلی برات نوشتم مادر امام سجاد علیه السلام ایرانی بودن . اما داستان :
سالهای خیلی دور توی ایران پادشاهی بود به نام یزدگرد سوم .اون زمان هنوز ایرانی ها مسلمون نبودن و مسلمون ها برای دعوت کشورهای دیگه به دین اسلام به اونجا میرفتن و دین رو تبلیغ میکردن . اگر اون کشور قبول نمیکرد مجور میشدن بجنگن . البته ایرانی ها از اول یکتا پرست بودن و دین اسلام رو هم با آغوش باز پذیرفتند .اما یه سال بین سپاه یزدگرد و سپاه اسلام یه جنگ اتفاق افتاد و مسلمون ها پیروز شدند . رسم جنگ های قدیم این طور بود که توی جنگ هرکس پیروز میشد سپاه شکست خورده رو به اسارت پیش حاکم میبردن . حاکم مسلمون ها در اون زمان امیر المومنین امام علی علیه السلام بودند . این امام عزیز وقتی دوتا دختر یزدگرد شاه رو بین اسیرها دیدند فرمودند : اینها شاهزاده اند . اجازه بدین برای خودشون همسر انتخاب کنند . شهربانو این بانوی ایرانی با هوشیاری تمام امام حسین علیه السلام رو انتخاب کردند و اینقدر ازخودشون لیاقت نشون دادند که افتخار مادر امام شدن رو به دست آوردن .
بله دلبرکم
اینها رو نوشتم تا بدونی افتخار به نژاد و خانواده و ... نیست . فقط تقوا افتخار هر فردیه
پاره تنم
همیشه توی انتخاب های زندگیت دقت کن . مثل بی بی شهربانو . ازانتخاب کیف و کفش گرفته تا دوست و هم کلاسی . وبعد انتخاب همسر که به نوعی مهم ترین انتخاب زندگیت خواهد بود .
زیبایم
مراقب دل پاکت باش . اگر دل و وجودت رو پاک نگه داری لایق بهترین ها میشی . مثل بی بی شهربانو که لایق مادری امام شد ...