عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

عید فطر و تولد دخترم

سلام به دختر نازم . عزیز دلم. خیلی وقته نیومدم بنویسم . دلیلش هم جابجایی و اسباب کشی مون بوده. فعلا اتفاق امروز رو برات مینویسم ، اتفاقات قبل بمونه سرفرصت عید فطر ، برای من یاد آور بهترین خاطره این سالهای من ، یعنی روز بدنیا اومدن شما و مادرشدن منه. ممنونم بابت اینکه دنیامون رو اینقدر زیبا کردی . تولدت مبارک عزیز خونه ما کلی تبریک تولد دریافت کردی که حیفم اومد نذارم واست . و تبریکات دوستات توی گروه کلاستون این مشت نمونه خروار . خیلی بیشتر از این بودن . ان شاالله عمرت بابرکت و عاقبتت بخیر بشه عزیزم. دوست دارم ...
24 ارديبهشت 1400

هفت ساله شدن نهال خونه

سلام به دختر مهربون و دوست داشتنیم و دوستای نی نی وبلاگی. فدات بشم دخترم که اینقدر خانومی. هفت ساله شدی و این هفت سال ، برای من مثل برق و باد گذشت . بس که با تو بودن برام لذت بخش بود . اینقدر رفتارت خانومانه است ، که همه ازت تعریف میکنن . تولدت مبارک خانوم کوچولوی خونه . نمیدونم چطور خوشحالیم رو برات توی این صفحه بیارم . آخه واقعا شدنی نیست فدات بشم . این تبریک نی نی وبلاگ ممنون یار همیشگی تو واااااقعا بهترین هدیه خدایی . تکرار نشدنی هستی . من با تو اولین مادرانه هامو تجربه کردم دورت بگردم. استوری خاله جون بمناسبت تولدت فاطمه خاله هم کلی صدا برات فرستاده و قربون صدقه ات رفته. ...
20 مرداد 1399

تولد قمری گل دخترم

سلام به دختر ناز خودم. سال تحصیلی هم رو به اتمامه و متاسفانه امسال مدرسه رفتن شما هم داستانی بود برای خودش. امیدوارم این کمبود جبران بشه. خداروشکر توی درسات مشکلی نداری و همه رو خوب بلدی ، اما بازم سر کلاس رفتن و تثبیت اطلاعات ، خیلی کمک میکنه اما از خودت بگم ، دختر خوب و مودب البته گاهی بهانه گیری میکنی . روابطت با علی خیلی خوبه و همیشه باهاش کنار میای . شریفه هم که انگار عروسک خاله بازی شده . اینقدر دوستت داره و دوسش داری که برام عجیبه . الانم که با سواد شدی و کتاب میخونی. هوا تقریبا گرم شده و بساط بازی های تابستونی به راه . ماه مبارک ، توی حیاط آشپزی میکردیم برای نذری، روز بعد دیگ رو آب کردین و کلی آب بازی . ...
6 خرداد 1399

6 سالگیت مبارک بانوی کوچک من

دخترکم زیباروی من امروز، شش سال از بهار عمرت را پشت سر میگذاری. نازنینم دنیا را با همه تلخ و شیرینش دیده ای. نه تلخش ماندگار است و نه شیرینش. پس توکل و صبر را فراموش نکن. مهربانم. چه زود قد کشیدی و بزرگ شدی. هنوز از کودکی هایت سیراب نشده ام. و حالا که به تو مینگرم، شده ای کمک حال مادر پرستار و غمخوار برادر. و پشتیبان پدر. تو چقدر زود مرزهای کودکی را پشت سر گذاشتی زیبای من. تو را که نگاه میکنم، انگار خودم را میبینم در سالهای گذشته. فدایت شوم. تو بهترین هدیه الهی برای من بودی و هستی. اگر نبودی، من اینقدر خوشبخت نبودم تو آمدی، تا یار و غمخوار ما باشی. آمدی، تا تنها نباشیم. آمدی ، تا ما...
19 مرداد 1398

تولد قمری عفیفه بانو

سلام دخترکم دلبرکم شیرین زبونم امروز روز عید فطر و یاد آور خاطرات شیرین. دقیقا مثل امروز بود که ما آخرین لحظات یکی بودنمون رو میگذروندیم. آخرین دقایقی که باهم نفس میکشیدیم. و چه حس زیبایی بود. حسی که تکرار نشد. و تکرار نخواهد شد... اولین گل باغ زندگی مون دوم شوال، روز بعد از عید فطر، توی باغ خونمون شکفت. چه روز قشنگی بود، روز تولدت. عزیز دلم مهربونم همزبونم تولدت مبارک فدات بشم. چقدر بزرگ و خانوم شدی بی نهایت دوستت دارم... ...
15 خرداد 1398

تولد پنج سالگی

سلام دخترک نازم بانوی پنج ساله من تولدت،با چند روز تاخیر، مبارک تولدت روز جمعه بود.منم تصمیم داشتم شنبه مهمونی بگیرم، که بخاطر حضور گرم عزیز جونی، آقاجون، دایی رضا و خانواده، تولد خودمونی و کوچیک گرفتیم برات. بهت نگفتم تولدته. صبح کیک برات درست کردم . عصر توی حیاط داشتی با بچه ها بازی میکردی ،تزیین کردم و میز چیدم، صدات کردم گفتم بیا لباستو عوض کن. باکراهت گفتی آخه چرا؟ گفتم تولدته از خوشحالی چشات برق زد و اشک توی چشات جمع شد از خوشحالی خلاصه یه تولد ساده، اما خیلی خوش گذشت و اما عکس ها.... عفیفه بانوی پنج ساله من .کیک مامان پز خواهر و برادر مهربون از راست ...
22 مرداد 1397
1