عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

اول مهر و دختر مدرسه ای من

1397/7/1 8:21
نویسنده : مامان عفیفه
1,225 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بانوی مهر ماهی

امسال اول مهر برای ما رنگ و بوی تازه ای داشت.

ماهم به خانواده هایی پیوستیم که بقول معروف بچه مدرسه ای دارن.

دختر کوچولوی من اینقدر زود بزرگ شد که امسال باید بره پیش دبستانی فداش بشم.

دیشب که داشتم مرور میکردم دیدم اینقدر زود گذشته این پنج سال که واقعا متوجه گذر زمانش نشدم

خلاصه اینکه مدتیه درگیر خرید وسایل و دوخت لباسات شدم.

خداروشکر دیشب کار دوخت لباسات تموم شد و آماده شون کردم.

صبح بیدارت کردم.صبحانه خوردی و آماده شدی.

کوثر سادات با مامانش ساعت7:25 اومدن که ببریمتون.

آماده که شدی، از زیر قرآن ردتون کردم و عکس اول مهر

دختر کوچولوی من با لباس مامان دوز

الهی فدای قد و بالات و قشنگیت

اینم دخترم و دوست صمیمیش کوثر سادات

رفتیم پیش دبستانی. بچه ها اومده بودن. شماهم با دوستت نشستی پیش بقیه.

 

موقع خداحافظی بغض کردی و اشکات مثل بارون میریخت. میگفتی مامان میخوام پیشم بمونی.خیلی برام عجیب بود آخه قبلا که مشهد فرستادمت مهد خیلی دوست داشتی و با ذوق میرفتی. از یه هفته قبل هم روز شماری میکردی برای رفتن،اما دیشب هم میگفتی دوست دارم پیش شما بمونم.

الهی فدات بشم

دلم آتیش گرفت با اشکات

اما چاره ای نیست باید بمونی گل من

ان شاءالله زود ظهر میشه میام دنبالت.امیدوارم اینقدر بهت خوش بگذره که فردا با ذوق بری عزیزکم

برات آرزوی موفقیت میکنم نازنین مامان

پسندها (3)

نظرات (2)

شادی زندگیشادی زندگی
5 مهر 97 9:38
اخی عزیزم ایشالله زود عادت میکنی گل
مامان عفیفه
پاسخ
ان شاءالله
اما خیلی سخته نبودنش
هستی مامیهستی مامی
29 دی 97 17:18
بالاخره تموم شدخنده
مامان عفیفه
پاسخ
خداروشکر