عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

بازم شیرین کاری...

سلام گلبهار من هرچی بزرگترمیشی خوردنی ترمیشی یه وقتایی دلم میخواد درسته قورتت بدم.مثلا: وقتی روسری منو سرت میذاری وسعی میکنی زیر گلوت نگهش داری وعروسکت بغلته یاوقتی صدای اذون رومیشنوی روسری منو مثل چادر سرت میندازی جانماز پهن میکنی ورکوع سجده‌های خوشگل میری یاوقتی از اتاقت میای بیرون وبازبون خودت شروع میکنی به توضیح دادن وهم زمان دستاتو تکون میدی یاوقتی سرسفره به عروسکات و اسباب بازیهات غذا میدی و دهنت روبایه صدای ملچ ومولوچ تکون میدی یا اون زمانی که کسی رومیترسونی یاوقتی مثلا میترسی یا زمانی که میگم هاپو چی میگه وبااون صدای قشنگت میگی هاپ یا وقتی ادای خاله اسمارودرمیاری یاوقتی به یه چیز داغ اشاره میکنی ولبای کوچول...
20 آذر 1393

شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

سلام عسل شیرین فردا عزییییییزمهست.شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام البته مشهورتر توی تقویم ها میلاد امام کاظم علیه السلام هست ولی تاکیدعلما بر اقامه عزا در این روزه.این غم بزرگ روبه همه شیعیان حضرت تسلیت میگم دیروز هم پنج صفروسالروز عروج دخترسه ساله امام حسین علیه السلام درخرابه شام بود که متاسفانه حرمت این روز رو بعضی برنامه های کودک نگه نداشتن وغم وغصه هامونوچندبرابرکردن.البته خداروشکراهل تلویزیون وبرنامه کودک نیستی وازآسیب های این جعبه جادویی تاحدودی درامانی. دیروز هم رفتیم خونه خاله سحروعموسلمان.اولش خجالت میکشیدی ولی کم کم آشناشدی وحسابی بازی کردی.یه عروسک گربه خاکستری خوشگل هم هدیه دادن بهت که دستشون دردنکنه خیلی قشنگه.امشبم...
8 آذر 1393

چندعکس جامانده

سلام نازگل من چندتاعکس ازمطالب قبلی بوده که فرصت نشده بودبرات بذارم که توی این قسمت میخوام بذارمشون اول عکسای مراسم شیرخوارگان       بعدهم چندتاعکس ازسفرمشهد دست توی دست بابایی تاتا نی نی     اینم کفشی که برات گرفتم مبارکت باشه نازنین من اینم تیپ سفید ماه زمینی من فدای تو الهی که لباس سفیداحرام روتوی تنت ببینم   دوست دارم مهربونم ..... ...
6 آذر 1393

زبون بازکردن بانو

سلام پاره تنم دو سه روزی میشه که کلمه مامان رومیگی.البته کلمات پراکنده قبلا می گفتی ولی این کلمه رو یاد گرفتی وتکرارمیکنی.میای لباسمو میگیری وبالحن کشدار میگی مااااااماااااا. دلم غش میکنه عمرم وقتی صدام میکنی امشبم باحنانه ومامانش اینارفتیم بازاریه کفش سفید ناز برانازدونم خریدیم . مبارکت باشه عسلم ان شاءالله به خوشی بپوشی.موقع برگشت توی  ماشین کلمه کاکارودائم تکرار میکردی والانم دائم باحنانه بازی میکنی ومیگی کاکا،کاکا قربون شیرین زبونیات عشقم میبوسمت
5 آذر 1393

شیرین کاریهای بانوی کوچک خانه ما

سلام دریای من امشب میخوام از شیرین کاریهات بگم عمرک من راه رفتن روکاملا مسلط شدی. وقتی هم چیزی رومیخوای بازبون  بی زبونی سعی میکنی منظورتو بهم بفهمونی.اون مواقع میخوام قورتت بدم بس که خوشمزه صحبت میکنی.وقتی خسته میشم ومیشینم خیلی خوب میفهمی ومیای دست دور گردنم حلقه میکنی وچندتابوس آبدار نثارصورت  خسته من میکنی . بااین کارت خستگیم کاملا ازبین میره. وقتی چیزی رومیخوای وازت میپرسم چنان سرتو به نشانه خواستن تکون  میدی که ضعف میکنم برات پاره تنم . وقتی توی آشپزخونه دارم کارمیکنم میای یه دستمال ازم میگیری وشروع میکنی به تمیز کردن کابینت وگاز و.... . قاشق برمیداری میری کنارگاز روپنجه های کوچولوت بلندمیشی تاقدت به قابلمه برسه فد...
29 آبان 1393

ماه محرم

سلام فرشته کوچولوی من ببخشیداگرخیلی دیردارم برات مطلب میذارم.آخه مدتیه گرفتارم اماازوقایع ماه محرم اگربخوام بگم که هرچی بگم تمومی نداره.اماازاتفاقات این مدت: دهه اول ماه محرم روبه توفیق الهی روضه خوندیم.شماهم انصافاباهام کنارمیومدی وهمکاری میکردی.صبح بیدارمیشدی تابامهمونهامون عزاداری  کنی.موقع روضه هم یه دستمال یا گوشه روسری منومیگرفتی جلوی چشای  قشنگت ومثلا گریه میکردی فدات شم.شبهاهم  میرفتیم روضه ووشماخیلیآروم  نقاشی میکردی وبازی  میکردی.یک اتفاق خیلی خیلی خوب این بودکه آقاجون وعزیزجون ودایی جون وزندایی جون وسلمان وعلی دهه اول اومدن  پیش ما خلاصه کنم برات که دهه اول گذشت وروضه هاومراسمات تموم شد.شیرخ...
28 آبان 1393

ماه رضوی

سلام عسل شیرین ماه ذیقعده بخاطر مناسبت هایی که مربوط به امام رضا علیه السلام هست به ماه رضوی مشهور و معروفه . اول ماه میلاد خواهر بزرگوار امام حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر هست که من بخاطر اینکه خداوند با عنایت دختر به ما منت گذاشته همیشه شاکر خداوند هستم . روزت مبارک فرشته زمینی من یازدهم ماه میلاد امام رضا علیه السلام بود که قسمت شد شب عید حرم باشیم و برای همه ی دوستان دعاکنیم . جای همگی خالی . آذین بندی حرم واقعا چشم نواز بود البته اینهارو از اینترنت گرفتم . چون نمیذاشتی خوب عکس بگیرم   وصبح روز میلاد اولین قدمهای قشنگت رو برداشتی و راه رفتی و من حسابی خوشحال شدم چند ...
21 مهر 1393

الوعده وفا

سلام نفس من بالاخره به قولي كه بهت دادم عمل كرديم و روز دوشنبه سوم شهريورواست تولد گرفتيم.يه تولد باتم كيتي وكلي مهموناي عزيز وخوراكيهاي خوشمزه.شيريني ،شربت،ميوه،كيك،سالاد الويه،پف فيل وبالون وكتاب داستان هم هديه براي دوستاي نارنين شما.همه ي مهموناي گلمون هم ماروشرمنده كردن و كلي كادو واست آوردن.باهركدوم ازلباساش كه عكس بگيرم واسه يادگاري عكسش روواست ميذارم. لباس تولد و ست تل و پابند و گل لباست روهم خودم واست دوختم.بدنشد.ولي لباساي بازار واقعا به دلم نمينشست.البته همه گفتن قشنگ شده.اميدوارم بزرگ شدي و عكساتو ديدي خوشت بياد انشاالله عكس هاتو سرفرصت واست ميذارم ميبوسمت فرشته من...
11 شهريور 1393