یه مهمون کوچولو
سلام دلبرکم دیروز که رفته بودم توی حیاط خلوت لباسایی که شسته بودم پهن کنم یهو چشمم به یه گنجشک کوچولوی خوشگل افتاد که نمیتونست پرواز کنه.به سختی گرفتمش که ببینیش. کلی نازش کردی و بوسیدیش.خودکار انداختی توی سبدش بهش میگفتی نقاشی بکشه.بعدهم روی پات لالاییش میکردی فدای مادرانه هات عصرهم رفتیم ارگ جدید که بازی کنی .ارگ جدید نزدیکترین منطقه تفریحی به ماست که حدود بیست کیلومتری با ما فاصله داره. عکساتو بعد از ویرایش وکم کردن حجمش برات میذارم بعدشم رفتیم بم خونه حنانه جون تا یازده شب بازی کردی و خندیدی همیشه خوش باشی امیدکم..... ...
نویسنده :
مامان عفیفه
15:14