عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

یه مهمون کوچولو

سلام دلبرکم دیروز که رفته بودم توی حیاط خلوت لباسایی که شسته بودم پهن کنم یهو چشمم به یه گنجشک کوچولوی خوشگل افتاد که نمیتونست پرواز کنه.به سختی گرفتمش که ببینیش.   کلی نازش کردی و بوسیدیش.خودکار انداختی توی سبدش بهش میگفتی نقاشی بکشه.بعدهم روی پات لالاییش  میکردی فدای مادرانه هات    عصرهم رفتیم ارگ جدید که بازی کنی .ارگ جدید نزدیکترین منطقه تفریحی به ماست که حدود بیست کیلومتری با ما فاصله داره. عکساتو بعد از ویرایش وکم کردن حجمش برات میذارم بعدشم رفتیم بم خونه حنانه جون تا یازده شب بازی کردی و خندیدی همیشه خوش باشی امیدکم.....     ...
5 ارديبهشت 1394

خونه خاله

سلام قشنگ من قبل سفر یه روز جمعه عصر رفتیم خونه خاله مهری.شماهم حسابی توی باغشون بازی کردی اینا قبل رفتن.وقتی روی خاکا نشستی و بابایی بهت گفتن بلند شو لباست کثیف میشه فدای خنده ات اینم خونه خاله درحال تماشای توتوها همیشه بخند گلم.... ...
5 ارديبهشت 1394

یک مسافرت کوتاه

سلام عسل طلای من این سومین باره دارم این مطلب روبرات تایپ میکنم.خداکنه باز پاک نشه بعدازرفتن مهمونا وتموم شدن تعطیلات قصد سفر به سرزمین اصفهان کردیم.یکشنبه 16 عصرراه افتادیم.شب ماهان موندیم و صبحش ادامه مسیر.دوشنبه رسیدیم و توی سوییت یکی از دوستان مستقر شدیم.روز سه شنبه باغ پرندگان و سی و سه  پل.ذوق و شوقت توی باغ پرندگان غیر قابل توصیفه   کلی عکس ازاین سفر داری.چندتا رو برات یادگاری میذارم. قبل از رسیدن به باغ توی پارک.قربون قدم زدنت   درحال تماشای پرنده ها   واینجاداری دنبالشون میدوی   واینم یه ژست ناب   و سی و سه پل   اینم غروبش   روز بعد هم عالی قاپو و میدان ...
5 ارديبهشت 1394

تعطیلات نوروز

سلام دختر گلم بابت تاخیرم شرمنده.ولی اومدم جبران کنم. عرض به حضورت تعطیلات امسال روخداروشکرمهمون داشتیم.اونم یکی ازیکی عزیزتر اولین ها دایی و زندایی بابایی بودن که حسابی غافلگیرمون نکردن.26اسفند عصر ساعت حدود پنج تماس گرفتن که ما نزدیک شماییم.ماهم بهت زده سریع خورده کارای باقیمونده ازخونه تکونی روانجام دادیم  وشام درست  کردیم.وقتی رسیدن بعد از استراحت راهی ارگ جدید شدیم.البته هوا خنک بود.روز بعدشم گردش توی بم و ارگ قدیم.روزسوم هم راهی بندرشدن. گروه دوم مهمونامون روز سوم فروردین اومدن.دوستای قدیمی و عزیزمون که کلی هم بچه داشتن وشما حسابی خوش بحالت شد.با این مهمونامونم گردش و سدنسا و .... گروه سوم پدرجون و عموجون و...... که...
5 ارديبهشت 1394

مقام مادر

سلام عمرمامان برای درس اخلاق دادن لازم نیست معلم اخلاق باشی مهم اینه که بااخلاق باشی میخوام یه خاطره برات بگم کلاس دوم دبیرستان سرکلاس فیزیک واگراشتباه نکنم موقع امتحان کلاسی دبیری درعین مهربونی بیرون کلاس سرکلاس جدی و سخت گیر   اما....... برای اولین بار این عزیز از کلاس بیرون رفتن وبعداز بازگشت به کلاس ببخشید بچه ها مادرم بودن نمیشد جواب ندم شاید اون موقع خیلی درک نمیکردم اماالان میفهمم مقام مادر یعنی  مادر فرشته ایست که ثانیه ای نباید منتظر بمونه حتی پشت تلفن...... فدای مقامت مادر    ...
4 فروردين 1394

نوروز فاطمی

  ازداغ تو بانو به دلم غم دارم باعشق تودرجهان چه من کم دارم؟ نوروز به عطر یاس آکنده شده نوری به دل هرآنکه درمانده شده مادر،توشفیع دل من باش امسال بالطف شما نیک بگردد احوال ...
1 فروردين 1394

عاشق ارباب...

سلام دخترامام رضایی من الان که دارم این مطلب روبرات مینویسم ساعت هشت دقیقه بامداد و حدودا دوساعتی بیشتر از سال93  باقی نمونده امسال هم گذشت.مثل برق وباد.سالی با تمام پستی و بلندی.سختی و راحتی. شیرینی و تلخی.انگارهمین دیروز بود که خاطرات نوروز83 روبرات مینوشتم. امیدوارم روزنگارخوبی از این سال برات جاودانه کرده باشم. اما دوست دارم آخرین خاطره امسالت شیرین ترین اونها باشه امشب توی آشپزخونه مشغول کارای همیشگیم بودم و شماهم درحال قدم زدن کناربنده . تلویزیون هم طبق معمول همیشه شبکه قرآن . ویژه برنامه هفت سلام . ساعت هشت هرشب اتفاقی مبارک از این شبکه میفته و اون هم..... ساعت هشت... شبکه هشت... صلوات خاصه امام هشتم.... وپرکشیدن ...
1 فروردين 1394