شهربهشت 3
سلام زائرارباب
روزایی که مشهد بودیم به محض اینکه بیدار میشدی میگفتم کجابریم ؟ سریع میگفتی آقا. خیلی خوشحالم عزیز دلم که توی این سن و سال زیارت ارباب برات شیرین تر بوده از تفریحات دیگه است که حرم رو به پارک و .... ترجیح میدی . منم بعد برگشت بخاطر اینکه دختر خوبی بودی برات یه چیزی میخریدم . یه روز کتاب داستان برات خریدم . روزای دیگه هم خوراکی مثل بستنی که خیلی دوست داری. توی حرم هم میذاشتم راحت باشی . بیشتر توی صحن مینشستم که شلوغی داخل حرم اذیتت نکنه. شما هم میدویدی دنبال پرنده ها و گاهی هم کنار حوض آب بازی میکرد
دنیا و آخرت همنشین آقا باشی گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی