وروجکانه
سلام شکرپنیرمن
هرروز که میگذره کارای جدید یاد میگیری . مثلا :
ازوقتی توی مهد بازی ماگلیم ماسنبلیم یاد گرفتی هرموقع شبانه روزکه باشه فرقی نمیکنه. بلند میشی دستاتوکنارگوشات میذاری و به طرفین خم میشی ازماهم میخوای که باهات همکاری کنیم. مثلا آخرشب توی تاریکی خونه عزیز جون من و مامان گلمو بلند کردی باهات بازی کنیم
ماگلیم ماسنبلیم مابچه های بلبلیم
بازمیشیم بسته میشیم«اینجاکه میرسه دستاتو بازوبسته میکنی»
اگه به ماآب نرسه اینجوری میشیم اونجوری میشیم
اگه به ما نورنرسه اینجوری میشیم اونجوری میشیم
«اینجاکه میرسه دستاتومیبری کنای گوشت به طرفین خم میشی»
پرپرمیشیم میریزیم زمین«اینجاهم پرپرمیشی میشینی روی زمین»
یه کاردیگه ای هم که ازمهدیادگرفتی اینه که دستتو میذاری روی کاغذ مثلا دورشو میکشی. گاهی هم دستای ما....
ازکلماتی که یادداری اگربخوام بنویسم ایناست
بابا
مامان
کاکا،دادا به بچهها میگی
دای «دایی»
میگیم ساعت چنده؟ میگی یاده«یازده»
میگیم شعر بخون : باب باب« تاب تاب»
یلدا اسم دوستته
محمه«محمد»
توتو
تیکو تیکو «به هرحیوون چهارپامیگی»
ددی،دتی «وقتی از پشت دیوار یا وقتی با دستات چشماتو گرفتی و باهامون دکی میکنی»
وقتی نقاشی میکشی: چی کشیدی؟کوووو«کوه»
گ باکشش حرکت ضمه«گل»
مایی«ماهی»
دیا«دریا»
میگیم قطارچی میگه؟ میگی هوهو شی شی
کلمه نه رو بالحن وکشش خاصی میگی.نع. همه میگن شبیه پو میگه نه
بچه که میبینی با یه ذوق و شوق خاصی میگی نی نیییی
وکلی شیرین کاری دیگه که الان فرصت نوشتنش رو ندارم.
باز سرفرصت برات مینویسم
دوست دارم شیرینی قندی