پابوس ارباب عشق 3
دومین مناسبت میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختربود.وماچقددددددرررررر خوشبختیم که چنین نعمتی داریم
عصربا بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت گردش.رفتیم خونه خاله (دوست خانوادگیمون) .خاله هم زحمت کشیدن یه ساندویچ مرغ عالی درست کردن و رفتیم پارک.اونجا شما حسابی با آبجی و بابا و عمو بازی کردی و من و خاله رفتیم بازار نزدیک پارک و فرصتی شد که برای تولد بابایی با تاخیر کادو بگیریم.شب هم خونه خاله موندیم.خیلی دوست داشتم صبح بریم حرم عرض تبریک به ارباب اما متاسفانه یه ویروس خیلی ناجور نمیدونم از کجا اومده بود توی وجود بنده و من اون روز تا شب فقط دراز کشیده بودم و زحمت نگهداری از شما رو خاله و آبجیا و بابای مهربون کشیدن.چند روزی افتان و خیزان بودم که متاسفانه ویروس به شما گل یاسمن من هم سرایت کرد و هنوز من خوب نشده بودم شما گرفتار شدی که خداروشکر با داروهای گیاهی زود سرپا شدی.اما من بیش از حد طولانی شد.دلیلش هم ضعیف بودن سیستم بدنم بود...