پابوس ارباب عشق 4
اما آخرین و مهم ترین مناسبت میلاد ارباب عشق بود که ما نتونستیم مشهد باشیم وتوی هوای بهشتی شهر عشق تنفس کنیم.دوشب به میلادآخرین زیارتمون رو رفتیم وشماهم انگشتر کفشدوزکی تو توی حرم گم کردی که فدای سرت عسلم.روز بعدشم جمع کردیم ورفتیم سمت زاوه خونه دوستمون که دو-سه روزی موندگارشدیم.شماهم حسابی با علیرضا بازی میکردی و اولین بار تنها با بابایی و علیرضا رفتی مسجد و شکرخدا اذیت نکرده بودی.شب میلادهم خونه خاله مراسم بود.البته فقط شام اونجا بود وبرنامه سخنرانی و مداحی مسجد بود که ما بخاطر کارها نشد بریم.روز بعدشم همگی رفتیم سمت باخرز دیدار دوتا از دوستای قدیمی که تازه اسباب کشی کرده بودن.ظهر هم دعوت امام جمعه محترم بودیم آبشار نزدیک باخرز.شماهم کلی بازی کردی .عصرهم برگشتیم سمت زاوه.رفتیم شرکت سیمان بازدید از غزال ایرانی که اونجا پرورش داده میشد.نماز و شام هم اونجا بودیم.برگشتیم خونه .وسایلمونو جمع کردیم و صبح زود حرکت به سمت کرمان.....
خدارو صد هزاران مرتبه شکر که توی جاده طولانی اذیت نمیکنی و طاقت میاری عروسک مخملی من...
______________________________
زاوه وباخرز از شهرهای اطراف مشهد مقدس.از توابع شهرستان تربت