باز دوباره محرم....
سلام دخترنازنینم
امروز روز دوم محرم واولین جمعه ماه که طبق رسم همه ساله مراسم شیرخوارگان حسینی برگزارشد.ماهم صبح بعد روضه مون راهی مصلی شدیم.مراسم خیلی عالی بود.ولی شما انگار بیتاب شده باشی بخاطر جو مراسم خیلی بهانه گرفتی و گریه کردی وبیتاب بودی.آخرمراسم پرده خوانی عاشورای بابایی دیگه طاقت نیاوردی رفتی بغل بابا.این صحنه که پیش اومد انگار واقعا یه صحنه عاشورا زنده شد.وداع ارباب بباسهساله.همه گوشی به دست از اون صحنه عکس گرفتن.خداروشکر که شماهارودارم عزیزای دلم
اینم رقیه سه ساله مون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی