گردش در بم...
سلام گل سوسن من
چند روزی که پدرجون بم بودن هرروز صبح میرفتیم گردش . یه روز صبح رفتیم ارگ قدیم . یه گردشی کردیم . امیر حسین و امیر عباس عمه سوار اسب شدن
ظهر خونه یکی از دوستان دعوت بودیم توی باغ . جای باصفایی بود . بعد از ناهار رفتیم توی باغ . هوا هم عالی بود .باغ هم خیییییلی قشنگ بود . نخلاش هم که آدمو یاد کربلا مینداخت .
شماهم خیلی اونجا رو دوست داشتی .
روز بعد جای همگی خالی عزیز جون آش درست کردن رفتیم ارگ جدید کنار دریاچه . هوا یه خورده سرد شده بود .
اینم دریاچه ارگ جدید . پدرجون هم در حال عکس و فیلم گرفتن از طبیعت
روز بعدشم رفتیم زاهدان عزیز جون و عمه جون خرید کردن . شما هم حسابی توی بازار آروم بودی .
اینا رو از زاهدان برات خریدیم. مبارکت باشه نازنین
روز بعدش عزیز جون رفتن سمت یزد و ما تنها شدیم . آخه بابایی هم رفتن بم برای کارهای نمایشگاه . ما هم کلی کار داریم. بایدکارامونو انجام بدیم. دیگه باید این چند روز یه جوری خودمونو سرگرم کنیم .
دوست دارم ماه زمینی ...