پارک
سلام دردونه من
امروز خانم خوشی با ریحانه و کوثر اومدن خونمون . ناهار خوردیم عصر بردیمتون پارک . شما هم که عاشششق پارک و بچه هایی حسابی خوشحال بودی . کلی هم بازی کردی .
اینجا توی کالسکه داری به بچه ها نگاه میکنی
اینجا هم توی بغل ریحانه جون نشستی
راستی این مقنعه قشنگ رو هم دایی جون محمد واست از کربلا آوردن . هر کس میبینت حسابی خوشش میاد و میبوست .
بعدش رفتیم خونه آقای نورانی . فاطمه حلما هم که هم سن شماست اومدن . بازم میخواستی دست توی چشای دوستت کنی . آخه فکر میکردی عروسکه !!!
شب اومدیم خونه . یه خورده گریه کردی تا خوابیدی . گمونم دلتنگ باباجونی ...
میبوسمت نازگلم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی