عفیفه خانومیعفیفه خانومی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
خواهرجون شریفهخواهرجون شریفه، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات عفیفه بانو

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات دختر کوچولوش جاودانه بشه

..... میگه

کلاغه میگه.... قار قار هاپو میگه ..... هاپ هاپ ببعی میگه..... بَ بَ تو تو میگه ...... جیک جیک مامانی میگه...... بوس بوس عفیفه میگه..... بالو بالو(بارون بارون) اینم بازی مورد علاقه شما عسل من  این روزای روزه داری هی برام بالش میاری میگی قار قار قربونت بشه مامان دوست دارم  
10 تير 1394

من رشته محبت تو پاره میکنم...

سلام هستی دلم یه کاری که مدتیه یادگرفتی اینه که گاه و بیگاه میای خیلی خیلی آروم گاهی هم با نوک انگشتای نازت میزنی به دستم یاپام که مثلا من گریه کنم.بعدش بغلم کنی و بوسه باروووووونم میکنی.بااین کارت یاداین شعرمیفتم من رشته محبت تو پاره میکنم شایدگره خورد به تو نزدیکتر شوم      
10 تير 1394

اشک یا اکش

سلام دخترمهربونم چندروزپیش داشتم پیازخورد میکردم.پیازشم پیااااااززززز بود ها !!!! اشکمو درآورد.دیدم اومدی نگام کردی وتند تند شروع کردی بوسیدیم. بعدهم میگفتی اکش اکش.قربونت بشم که طاقت اشک پیازی مامان روهم نداری.فدای دل مهربونت بشم قندعسلم حالاهی توی آشپزخونه به پیازا اشاره میکنی وبعد هم یه چشمات فدای چشات بشم دوست دارم
10 تير 1394

کدبانوی برنده

سلام کدبانوی خونه حدود یکماه قبل اطلاعیه مسابقه عکاسی حس زندگی با موضوع پاتو کفش بزرگترا رو توی گروه ببیسفونمون دیدم.موضوعش برام جالب بود.واسه همین یه عکس موقع ظرف شستن ازت گرفتم و توی مسابقه شرکت کردیم.این عکست چندروز قبل دیدم خبری از نتایج نیست امروز سرسفره سحری منتظر بودم بابایی بیان.یه لحظه به ذهنم رسید تا بابایی دست وصورت بشورن وبیان سر سفره وقت دارم یه سر به سایت بزنم.سریع گوشیمو برداشتم و وارد سایت شدم.پروفایلمو که باز کردم پیامای تبریک  دوستان رودیدم.ولی چون توی آشپزخونه نت ضعیف بود نتونستم نتایج روببینم بعداز سحری توی هال خبر روباز کردم بلههههههه بانوی من اول شده بود مباااااارکههههه دخترم ان شاءالله که...
4 تير 1394

هندونه !!!

هندونه دارم قندعسل شیرین ، شکر اگرمیخوای بیا ببر البته اون بالایی مال خودمه بهتون نمیدم     بووووووس خوشمزه واسه هندونه خودم ...
30 خرداد 1394

گردش

سلام ثمره زندگیم بعدازماه ها که من و خاله تصمیم داشتیم شماوحنانه جون روببریم قلعه شادی چهارشنبه گذشته 20 خردادتصمیمون رو عملی کردیم ورفتیم قلعه شادی.شماهم حسسسسابی بازی کردی.جالب اینجابود که ازوسایلی هم که مناسب سنت نبود نمیترسیدی.نمونه اش کشتی که تا نوبتت شه کلی گریه کردی فدای مرواریدای چشمات فعلاهمین چندتا رو فرصت کردم ویرایش کنم. اگربرسم بقیه شم میذارم. جمعه عصرهم بابایی مهربون گفتن آماده بشین بریم ارگ.ماهم مثل همیشه فوری آماده شدیم. هرچی بهت گفتن بخواب نخوابیدی.توی ماشین هم هی عینک آفتابی بابایی رومیزدی به چشات.نزدیک ارگ که رسیدیم عینک روبرداشتی. قیافه ات خیلی عجیب شده بود.چشای قشنگت اینقدر کوچولو شده بودن که اولش ت...
28 خرداد 1394

بازهم افتخار.....خدایاشکررررررتتتتتت

سلام عزیزمامان الان که برات مینویسم سراسر وجودم سرشار ازشوقه.وقتی خبر رو شنیدم ازخوشحالی چنان دست زدم وبغلت کردم و بوسیدمت و و انداختم بالا که تعجب کردی.خب کم چیزی نیست بین این همه کشورمدعی نماینده کشورمامقام نخست  رو برامون به ارمغان بیاره.اونم کجااااا؟؟؟؟؟مسابقات بین‌المللی قرآن کریم کشور مالزی اونم بعد نه ساااااال.بعداز کلی حق روناحق کردن و.... اونم با هفتتت امتیاز اختلاف خسته نباشی فرزند قرآنی ایران فرزند برومند شهربهشت پرورده دامان علی بن موسی الرضا علیه السلام خسته نباشید گروه پرتوان ایرانی نفست گرم تنت سالم همیشه افتخارآفرین باشی   اینم لینک خبر http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940324...
24 خرداد 1394

پیشواز ماه خدا

سلام گلبرگ گل یاسم امروز26شعبانه وچندنفس بیشتربه ماه خدانمونده.خداروشکر امسال چندروزی زودتر عطروبوی نسیم این ماه مشام جان مارونوازش داده. باباجون از دیروز ومن باتوکل به خدای مهربونم ازامروز شروع کردیم به روزه گرفتن. امیدوارم معده دردم بهم اجازه درک فضیلت روزه داری روبده.وشماهم باتغییربرنامه خوابت اجازه خواب روزروبه ما بدی ان شاءالله شبها مثل سالهای قبل من یابیدارم یابایک چرت مختصرخستگی  درمیکنم وتدارکات سحری.والبته در کنارش به حکم تعلیم وتعلم عبادت است  ،شبهای زیبای این ماه رو به عبادت سپری خواهم کرد ان شاءالله  
24 خرداد 1394