مهمان
سلام نازگل من چند روزه از تهران واسه پدر جون مهمون اومده . یه شب باهم رفتیم حرم . شما هم یه دختر خوب و آروم بودی . یه پسر کوچولو دارن اسمش محمد رضاست . اصلا باهم نمیسازین .یعنی محمد رضا تا میبینه شما به طرفش میری فرار میکنه . آخه دوست نداره چشاشو در بیاری !!!! واسه همین مجبور شدم تک تک ازتون عکس بگیرم اینم محمد رضا و باباجونش اینم شما و پدر جون شبش دوستشون هم اومدن . اونا یه پسر ده ساله دارن که اسمش مانی جونه. عوضش شما حسابی باهاش رفیقی و از بغلش پایین نمیای اگر از این به بعد مطالبت عکس نداشت تقصیر من نیست . آخه اینقدر بلا شدی که نمیذاری ازت عکس بگیرم . مثل این عکس !!! دیروز بردمت کنترل...
نویسنده :
مامان عفیفه
22:22